اطلاعاتی که در متن نیستند
اطلاعاتی که در متن نیستند
عنوان شعر اول : برای خواب های ابراهیم (ع)
خواب اول:
بر می خیزی
از بسترت
تا سپیده
به چشم هام خیره می شوی
از ناگهانِ صدایی
نگاهت را به سقف می گیری
به آسمان
دشنام نمی دهی هنوز . . .
خواب دوم
هنوز
نخوانده است مرغی
تو امّا
برخواسته ای!
خیره
به چشم هایی که نیست
می مانی
خیره
بر گلوی من!
صبح
بی کتاب وُ تبر مانده ای
پریشان تر از همیشه
می روی
با طوفانی که در دلت است
خواب سوم
سراسیمه تراز دیروز
بر می خیزی
نه نگاهت را گرفته ای
نه می روی . . .
به پیشانی ات
اعتماد می کنم
می بریَم با خود
تا آن سوی کوچه های تماشا
تا دور از چشم های هرزه . . .
*
به آسمان
نگاه می کنی
قوچی
(چیزی)
فرود نمی آید
خون و اشک
دامن ات را فراگرفته است.....
محمد ولی وردی پسندی
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
دوست عزیز! ایراد شعر شما در این است که بر پیشانی شعر نوشتهاید:
برای خوابهای ابراهیم (ع)
و من اطمینان دارم جناب سعدآبادی عزیز آن را دیده است و به عمد به آن اشاره نکرده است و علاوه بر آن شما یک شعر پیوسته را با سه فضای خواب اول و خواب دوم وخواب شوم در جایگاه سه شعر جداگانه پست کردهاید که منتقد باید آنها جداگانه بررسی کند که باز هم اعتقاد دارم جناب سعدآبادی به عمد ارتباط این سه فضا را بیتوجه گذشته است ببینید بسیاری از اطلاعات فرامتنی شما که جناب سعدآبادی به عنوان واژگان غریب در متن اشاره کردة اند مثل «کتاب و تبر و قوچ» همه بر میگردند به یادداشت شما بر پیشانی شعر اول پس نمیتوانند در شعر دوم و سوم غریب نباشند گرچه یادداشت پیشانی شعر هرگز در متن نیست و با اذعان به جایگاه والای جناب سعدآبادی که نقدهایشان را میخوانم و بهره میبرم و با توجه به درخواست شما و با در نظر نگرفتن ضعفهایی که در یادداشت پیشانی شعر و نحوه پست کردن آن داشتهاید به نقد مینشینم و فرض میکنم ایرادهای اشاره شده وجود ندارد.
قبل از هرچیز مجدد اشاره میکنم که یادداشت پیش از عنوان خارج از متن است و بدون آن خواننده تنها از اطلاعات فرامتنی «کتاب و تبر و قوچ» باید به این برداشت برسد که راوی اسماعیل(ع) است و مخاطب ابراهیم(ع). از این موارد که بگذریم و فرض کنیم ابراهیم و اسماعیل در متن هستند که نیستند ببینیم دیگر چه نکاتی باید اشاره شود:
ابتدا یک اشتباه املایی و یا اشتباه تایپی را اشاره کنم که عدم توجه به این موارد برای شاعر بسیار افت دارد:
هنوز
نخوانده است مرغی
تو امّا
برخواستهای!
خیره
«برخواستهای» باید با املای «برخاستهای» باشد و همچنین:
خون و اشک
دامنات را فراگرفته است.....
«دامنات» همزه نمی خواهد چرا که واژهی «دامن» به صامت ختم میشود و برای پذیرفتن پسوند نیاز به واج میانجی ندارد: «دامنت».
حال بپردازیم به این شعر بلند که سه فضا دارد و سه خواب ابراهیم(ع) است. نکتهی درخور توجه است زنده کردن اسطورههاست که با پایانبندی متفاوت در این زمینه به توفیق رسیدهای و با دگرگونی در پایان بندی اسطوره و تغییر در آن توانستهای آن را به زمان بیاوری و این کاربرد درخور ستایش است.
در خواب اول صدای ناگهان که وارونه شده و ناگهان صداست وحی است و دشنام ندادن به آسمان در پایان فضای خواب اول این معنا را به ذهن خواننده متبادر میکند که باید ناسزا میگفتی که البته در اسطوره هم میتواند راندن شیطان باشد که با ناگهان صدا سازگار نیست و شیطان در خواب ابراهیم0ع) هم نبوده پس این آسمانی که سزاوار ناسزاست از دیدگاه اسماعیل(ع) است و میتواند دیدگاه متفاوت دو نسل را به تفسیر بنشیند.
در خواب دوم «بیکتاب و تبر» ماندن هیچ چیزی به خواننده نمیدهد و کتاب و تبر تنها واژهاند و من نمیدانم برای چه آمدهاند.
ابهامها در خواب سوم بسیارند:
برمیخیزی
نه نگاهت را گرفتهای
نه میروی . . .
به پیشانیات
اعتماد میکنم
«نه نگاهت را گرفتهای، نه میروی» دو جملهی نامفهوم یعنی چه میکنی، «نگاه گرفتن» یعنی چه؟ به کجا نمیروی و علاوه بر آن اعتماد کردن بر پیشانی به چه معناست؟ آنچه اطلاعات فرامتنی این واژه القا میکند «سرنوشت» است و آیا اسماعیل(ع) به سرنوشت ابراهیم(ع) اعتماد میکند یا پیشانی معنای دیگری دارد این ابهامها باید زدوده شوند.
تا آن سوی کوچههای تماشا
تا دور از چشمهای هرزه . . .
باز هم دو تصویر نامفهوم : کوچههای تماشا کجا هستند؟ و چشمهای هرزه از آن کیستند؟ و بالاخره پایانبندی دگرگون شدهی اسطوره که اوج کار شماست.
اشاره میکنم که تمام ایرادهای جناب سعدآبادی را هم باید به نقد من اضافه کنید تا کامل شود.
- ۰۱/۰۵/۲۹