ماهیت هنری
ماهیت هنری
عنوان شعر اول : .
هرگاه غنچه رزى چیده شده نپژمرد
برگ صنوبرى پاییز را دید و زرد نشد
باران نشد ، بر تن زمین نریخت
اگر کسى مرگ را ندید
آن وقت من هم تورا نخواهم دید
نخواهم دید یعنى نخواهم مرد
نخواهم مرد و همیشه بهار خواهد بود
نخواهم مرد
و دهکده اى از گلها خواهم داشت
و تو خیال خواهى کرد حال خوشى دارم
امّا مى دانى؟
گاهى به همین زیبایى مى شود گفت؛ جهنم!
آرى ؛ جهنم است...
براى من که در این جهانم
و میخواهم بمیرم و تورا ببینم
میخواهم پاییز باشد و تو باشى
اصلاً جهنم باشد
به جهنم !
باز باید تو را ببینم
حتى اگر هر بار ، با پلک زدنى بعد دیدنت بسوزم
حتى اگر بسوزم...
افشین شجاع
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
عنوان شعر اول : .
هرگاه غنچه رزى چیده شده نپژمرد
برگ صنوبرى پاییز را دید و زرد نشد
باران نشد ، بر تن زمین نریخت
اگر کسى مرگ را ندید
آن وقت من هم تورا نخواهم دید
نخواهم دید یعنى نخواهم مرد
نخواهم مرد و همیشه بهار خواهد بود
نخواهم مرد
و دهکده اى از گلها خواهم داشت
و تو خیال خواهى کرد حال خوشى دارم
امّا مى دانى؟
گاهى به همین زیبایى مى شود گفت؛ جهنم!
آرى ؛ جهنم است...
براى من که در این جهانم
و میخواهم بمیرم و تورا ببینم
میخواهم پاییز باشد و تو باشى
اصلاً جهنم باشد
به جهنم !
باز باید تو را ببینم
حتى اگر هر بار ، با پلک زدنى بعد دیدنت بسوزم
حتى اگر بسوزم...
نقد:
در بررسی این متن ابتدا باید تفاوت بین شعر و روایت شاعرانه را بشناسیم یک شعر ممکن است روایتی ساده و غیر شاعرانه داشته باشد مثل اکثر اشعار نیما مثلاً در شعر «آی آدمها» یا «داروگ» دقت کنید روایتی ساده دارد بی هیچ آرایهای در اولی تنها یک کنایه است و در دومی فقط یک تشبیه اما ماهیت روایت فضایی را ترسیم میکند که دو لایه است یعنی تأویلپذیر است به عبارت دیگر کل فضا استعاره است نه این که چند استعارهی لفظ در آن باشد بلکه بنا به دیدگاه خواننده کل فضا تعبیر میشود و آن وقت در آن فضا تمام واژگان استعاری میشوند مثلاً اگر نگاه سیاسی به شعر «آی آدمها» داشته باشیم دریا میشود جامعه و غریق میشود روشنفکر و افراد نشسته در ساحل بیدردان آن جامعه و هر یک از واژهها در فضای نگاه خواننده شکل میگیرند و این ویژگی حاصل ماهیت شعری روایت است با آن که روایت ساده است و شاعرانه نیست اما نوشتهی شما روایتی شاعرانه دارد اما فضایی را ترسیم نمیکند یعنی تنها یک احساس در آن به شکلی عریان فریاد زده شده است:
«با شمردن چند غیر ممکن که اگر ممکن شود باز هم من نمیتوانم تو را نبینم»
همین و بیان عریان یک یا چند احساس که همان یک پیام را به هر خوانندهای منتقل کند شعر نیست بلکه شعار است و با بیان دیگر اگر متنی به یک پیام آشکار رسید که تمام خوانندگان به همان رسیدند شعار است حتی اگر این شعار یک شعار احساسی باشد شما باید این تعریف را که شعر بیان احساس است فراموش کنید و باید بدانید که شعر و هنر آفرینش انسان است و همان ویژگی آفرینش خدا را دارد . اگر در آفرینش خدا یک پیام عریان دیده میشود متن شما شعر است ولی میدانیم که در هستی یعنی آفرینشهای خدا پیام خاصی نیست بلکه اندیشمندان با غور در پدیدههای هستی به اندیشههایی میرسند یعنی آفرینش انسان را به اندیشیدن وامیدارد نه این که اندیشهای را القا کند یا پیام آشکاری بیان کند هر وقت متن شما من خواننده را به اندیشیدن کشید یعنی به یک برداشت شخصی آن وقت متن شما یک آفرینش است از نوع هنر و شعر.
توجه داشته باشید که روایت شاعرانه خوب است یعنی اگر شعر نیما روایتی شاعرانه میداشت خیلی والاتر بود ولی روایت شاعرانه به تنهایی ارزشی ندارد مگر این که بگوییم متنی زیباست ولی این زیبایی از نوع هنری نیست و نکته دیگر که اغلب فریبنده است لذت بردن از یک متن است هر لذتی لذت هنری نیست ممکن است در یک بیت مضمونسازی شده که در شعر کلاسیک هم فراوان است ما لذت ببریم که نوع لذت از نوع علمی است که نویسنده آن را کشف کرده یا در یک کاریکلماتور ما لذت ببریم که آن هم از نوع لذت بازی است یا از یک نظم لذت ببریم که آن هم لذتی موسیقایی است و هنر دیگریست یا از یک متن به ظاهر ادبی یعنی شاعرانه لذت ببریم که از نوع لذتی است که از یک تابلو نقاشی کپی میبریم با یک مثال مطلب را روشنتر کنم کار شما مثل نقاشی است که بوم خود را در چشمانداز منظرهای طبیعی قرار میدهد و آنچه را میبیند نقاشی میکند این تابلو کپی برداری از خلقت خداست و کار این نقاش هنر نیست بلکه مهارت است و هر کس تمرین کند میتواند اما اگر همین نقاش در چشمانداز خود تصرف کرد مثلاً در فضای جنگلی سبز یک برگ زرد کشید فقط یک برگ زرد توجه کنید در خلقت خدا تصرفی ساده کرده است ولی با همین تصرف ساده هنر آفریده است چرا که خواننده به این تصرف میاندیشید و بنا به دیدگاه خود آن را تأویل و تفسیر میکند و این است ماهیت هنری.
- ۰۱/۰۶/۱۷