مراقبه در آفرینش
مراقبه در آفرینش
دیوار دروغ می گوید
آینه باج می گیرد...
این سوراخ ها جای کوبیدن چند میخ نیست
نزدیکترین ابر را به گلوله بسته اند
و ماه، پشت ابر دیگری پنهان شده است
چند قدم جلو می روم
و انکار می کنم که پنهانش کرده ام
میان نوشته ها
زیر تخت
داخل کمد
در جیب لباسهایی که شهامت حرف زدن ندارند
دست می برم در جیبهایم
و انکار می کنم
که در شکستن دست داشته ام
که شکست را میان زانوهایم جفت کرده ام
که جفت شش های بسیاری را از دست داده ام
دست می برم در نوشته هایم
جملـه ها را عقب می کشم
به دیوار می رسم
به دیوانه ای که خودش را پشت خودش
پنهان کرده است
به رابطه ی پنهانی خودم با خودم فکر می کنم
و آنقدر با خودم فکر می کنم
فکر می کنم
فکر می کنم
تا به این انکار اعتراف کنم
یک لیوان آب می خورم
و اعترافم را انکار می کنم
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
عنوان مجموعه اشعار : یک لیوان آب می خورم
دیوار دروغ می گوید
آینه باج می گیرد...
این سوراخ ها جای کوبیدن چند میخ نیست
نزدیکترین ابر را به گلوله بسته اند
و ماه، پشت ابر دیگری پنهان شده است
چند قدم جلو می روم
و انکار می کنم که پنهانش کرده ام
میان نوشته ها
زیر تخت
داخل کمد
در جیب لباسهایی که شهامت حرف زدن ندارند
دست می برم در جیبهایم
و انکار می کنم
که در شکستن دست داشته ام
که شکست را میان زانوهایم جفت کرده ام
که جفت شش های بسیاری را از دست داده ام
دست می برم در نوشته هایم
جملـه ها را عقب می کشم
به دیوار می رسم
به دیوانه ای که خودش را پشت خودش
پنهان کرده است
به رابطه ی پنهانی خودم با خودم فکر می کنم
و آنقدر با خودم فکر می کنم
فکر می کنم
فکر می کنم
تا به این انکار اعتراف کنم
یک لیوان آب می خورم
و اعترافم را انکار می کنم
امیر مهدی اشرف نیا
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
نقد:
شعر زبانی ساده و شفاف و عینیتی بارز دارد فضای تصویر شده را از ابتدا تا انتها بررسی میکنیم اتاقی که راوی در آن تنهاست ابتدا به دیوار مینگرد که دروغ میگوید این دروغ میتواند نوشتهای روی دیوار باشد و یا حتی سوراخهای روی آن که در ادامهی شعر به آن مستقیم اشاره دارد می چرخد به آیینه میرسد آیینهای که بجای آن که راست بنماید باج میگیرد میترساند راوی از آن هراس دارد بعد به پنجره میرسد که زمان را بیان میکند شب است و ماه ترسیده از رگبار تیرهایی که هوایی شلیک شدهاند بعد چرخش در اتاق را ادامه میدهد به نوشتههایش میرسد که چیزی را پنهان کرده اند و انکار میکنند چیزی که در هر کجای ممکن پنهان شده است در نوشتهها در کمد زیر تخت و تلویحاً اشارهای به آن میکند پنهان شده در جیبهای بیشهامت و انگار آن که پنهان شده شهامت است بسیار زیبا آن را رو میکند و در عین حال رو نمیکند و همین شگرد در روایت قرینهی صارفهی فضای تصویری است برای استعاری شدن دوباره سعی میکند آنچه را پنهان کرده رو کند به روشی دیگر با انکار بعد دیگری با دست داشتن در شکست. شکستی که با شکستن زانوها جفت میشود که باز به نوعی همان شهامت پنهان شده است و کنایهی زیبایی که از تداعی واژهی «جفت» به ذهن راوی میآید شانسهای از دست رفته موقعیتهای مناسبی که استفاده نشده و عبارت شده با کنایهی بجای «جفت شش». بعد دست میبرد در نوشتهها که ایهامی زیبا دارد یکی تغییر دادن نوشته و دیگر تصویر شدن نوشتهها در ردیف لباسهای داخل کمدی که پیش از این در روایت آمده است و این ایهام را با عقب کشیدن جملهها به تصویر میآید. این همانی زیبایی که با شگرد کنایه و ایهام به تصویر کشیده شده و ادامه آن که دیوار و سایه راوی که دیوانهایست که پشت خودش پنهان شده تداعی «دیوار» و «دیوانه» برای پرش ذهن جالب توجه است و این پنهان شدن در پشت سایهی خود راوی را به خود میآورد به فکر وامیدارد تا آن جا که اعتراف میکند که شهامتش را انکار کرده است لیوانی آب مینوشد باز به خودآگاه میآید و دوباره اعتراف خود را انکار میکند و این طرد و عکس آرایهایست که فقط برای یک بازی زبانی و خلق یک زیبایی نیامده بلکه آرایهایست تماماً در خدمت روایت.
تصاویر را تأویل کردم تا ببینید که خلق یک فضای استعاری شفاف و روشن و بکر توفیقی است که متن را به یک شعر خوب تبدیل کرده است و این توفیق را شاعر مدیون مراقبهی خویش است که قبل از تصور کامل فضای خیال دست به قلم نمیشود و تا پایان هم در ناخودآگاه میماند و مراقب است حواسش جمع نشود و به خودآگاه نیاید متنی عاری از هر آفت بیهیچ کلیدواژهای و اگر ظالمانه برخورد کنیم و بگوییم که واژهی «شهامت» کلیدواژه است دفاعی جانانه دارد همان طور که اشاره کردم در تأویل من شهامت است چرا که در خوانش، این واژه در دیدگاه من برجسته شد در حالی که شاعر شهامت را به لباسها نسبت داده است.
- ۰۱/۰۶/۱۷