آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

مضمون سازی

چهارشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۵۹ ق.ظ

مضمون‌سازی

 

مهران عزیزی

 

عنوان شعر اول

 

سرم شکسته‌ی دیوار توست، خوشحالم

تنم لهیده‌ی آوار توست، خوشحالم

 

نمی‌خرد به پشیزی کسی در این دکان

مرا و این همه بازار توست، خوشحالم

 

خلیده تا به خود استخوان غمت اما

اگر تویی گل و غم خار توست، خوشحالم

 

اگر چه روز و شبم ناگزیر تکراری‌ست

از این که این همه تکرار توست خوشحالم

 

تمام روح من از رد زخم پوشیده‌ست

همین که زخمی‌ام و کار توست خوشحالم

 

مرا تو می‌کشی و این دلیل؛ لیلا جان

همین که کشتنم اقرار توست، خوشحالم

 

دیگر بریده‌ام به خدا، از خدا بترس

از آه جان خسته‌ی ما، از خدا بترس

 

با هر نگاه خون به جگر کرده‌ای مرا

بس کن سیاه‌چشمِ خدا، از خدا بترس

 

ذرات صبح عطر تو را می‌پراکند

ای دختر، ای نسیم صبا، از خدا بترس

 

لب‌هات جانِ معجزه‌ی سرخ هستی‌اند

لبٌ لباب معجزه‌ها، از خدا بترس

 

حرفی نمانده جز گله از روزگار سخت

ما مانده‌ایم و باد هوا، از خدا بترس

 

تنها که می‌شوم تو کنارم نشسته‌ای

در یک غزل که یک دو سه بیتی سروده‌ام

 

با چادری سفید پر از غنچه‌های سرخ

اینجا نشسته‌ای و ...«دلت را ربوده‌ام؟»

 

آری ربوده‌ای؛ دل من خانقاه توست

من هر چه می‌کشم، همه‌اش از نگاه توست

 

بگذار این قلم بدود پا به پای تو

من هیچوقت این همه عاشق نبوده‌ام

 

«باشد، سکوت می‌کنم از من غزل بساز؛

اینجا نشسته‌ام که تماشا کنی مرا»

 

مصراع آخر است؛ همین ابتدای توست

من با تو چشمِ اشک به عالم گشوده‌ام

 

اقرأ تویی، پیامبری در حرا تویی

موسی تویی، مسیح تویی، جلجتا تویی

 

عاشق نمی‌شوم نه، خودِ عشق می‌شوم

وقتی در این مغازله معشوقه‌ها تویی

 

تصویر من در آینه از عجز آینه‌ست

وقتی من و شما و تو و او و ما تویی

 

از ابتدا، که بوی ازل می‌دهد تنش

تا بی‌کرانه‌ای ابدی، انتها، تویی

 

دریا تویی و غرق منم، بادبان بکش

کشتی تویی، کرانه تویی، ناخدا تویی

 

 

عنوان شعر دوم :

چشمان تو کهکشان شور و شرر است

از معجزه‌هات جان من با‌خبر است

 

لب‌هات درست وقت لبخند زدن

شق‌القمرست، وای شق‌القمرست

 

من را تو به شعر گفتن عادت دادی

می‌دانم از این که می‌سرایم شادی

 

دنبال تواَم که یادگارت شعر است

در مصرع چندم از قلم افتادی؟

 

این فاخته را خودت شکارش کردی

دلبسته‌ و بعد بی‌قرارش کردی

 

خود گندم و عشق را به خوردش دادی

کو آن همه عشق؟ کو؟ چکارش کردی؟*

 

*(مفهوم و کلمات مصرع آخر را در غزلی از عمران میری دیدم، هر چند که پیش از دیدن آن، این را ساخته‌بودم)

 

من بودم و بی‌مهری و بی‌ماهی‌ها

دریای سیاه خالی از ماهی‌ها

 

برگرد ولی امیدواری مرده‌ست

مانند قدیم، دورِ ده‌شاهی‌ها

 

حرف دل آب را کسی می‌شنود؟

این قُل‌قُل ناب را کسی می‌شنود؟

 

نه، کر شده‌اند، شعر را بس کن مرد

کِی حرف حساب را کسی می‌شنود؟

 

ای معجزه‌ی زنانه رسوایم کن

تلخم، تو به نام عشق حلوایم کن

 

بیماری عشق را دوا باید کرد

با زخم عمیق‌تر مداوایم کن

 

مهران عزیزی

 

نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)

نقد:

شاعر این اشعار در قافیه‌بندی و مضمون‌سازی مهارت دارد ساختار ذهنیش کاملاً کلاسیک است به طوری که بدون کمک واژه‌ها از سرودن عاجز می‌شود.

در چهار غزل ارسالی در این پست که سه تای آن با ردیفی در حد یک جمله:

خوشحالم، از خدا بترس و تویی که هر سه جمله است و یک غزل که ردیف ندارد شاعر به گونه‌های متفاوت عمل می‌کند البته در غزل بی‌ردیف کمتر خرابکاری کرده است اما در سه غزل ردیف دار گاهی مضمون پردازیش با حضور ردیف مغایرت دارد:

ردیف در این دوبیت حشو است:

لب‌هات جانِ معجزه‌ی سرخ هستی‌اند

لبٌ لباب معجزه‌ها، از خدا بترس

 

حرفی نمانده جز گله از روزگار سخت

ما مانده‌ایم و باد هوا، از خدا بترس

و اما قافیه‌بندی و مضمون پردازی در تمام قافیه‌ها، فضای تصویری با انگیزه‌ی قافیه و گاهی هم همنشینی ردیف و قافیه ساخته شده‌اند توجه داشته باشیم او حتی در رباعی که کم‌ترین آفت را در این مقوله دارد هم به کمک قافیه تصویرپردازی می‌کند توجه کنید:

چشمان تو کهکشان شور و شرر است

از معجزه‌هات جان من با‌خبر است

 

لب‌هات درست وقت لبخند زدن

شق‌القمرست، وای شق‌القمرست

تمام عناصر تصویر در سایه‌ی حضور قافیه به تصویر آمده‌اند. لازم است اشاره کنم و اعلام کنم به تمام کلاسیک‌سراها اگر چنین عمل می‌کنند باید بدانند این واژگان هستند که می‌سرایند اگر سرودنی در کار باشد که نیست کشف روابط بین پدیده‌هاست که باید آن را علم نامید یعنی مضمون‌سازی و مضمون‌پردازی سرودن نیست هنر نیست علم است اگر توانستی ابتدا به خلق فضای استعاری در مخیله‌ی خودت بروی و بعد تصاویر آفریده شده را در قالب‌های پولادین کلاسیک به روایت درآوری بی آن که تحت تأثیر واژه‌ای یا همنشینیش با واژگان دیگری قرار گیری آن وقت شعر سروده‌ای نه این که مثل پر کردن جدول کلمات متقاطع ذهن خود را با واژه‌ی قافیه و هم‌نشینیش با ردیف به روابطی برسانی و بعد آن را بیان کنی و دلت خوش باشد که شعر سروده‌ای نه جانم با این روش شعر سرونده‌ای

 

  • محمد مستقیمی، راهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی