آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

شناخت توان

چهارشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ

شناخت توان

 

عنوان شعر اول : دوبیتی

 

لب دریا به موجی، صخره می گفت :

که از بی تابی تو، خوابم آشفت

جوابش را، غریوی زد کف آلود :

مگر با این تلاطم، می توان خفت!

 

عنوان شعر دوم : راز

نیمایی :

 

آن واژه رازناک سحر آمیز،

آن واژه کجاست،

من نمی یابم

آن معجزه، اسم اعظم جاوید

تعقید و غموض را گشاینده

 

آن واژه کجاست تا پلی باشد

بین من بی مخاطب امروز

با نسل علاقه مند آینده

 

عنوان شعر سوم : کیش و مات

D R:

چهار پاره :

 

آن خاربوته ام که در این کوره راه پرت

جز قهر تند باد نصیبی نبرده ام

آدم اگر عقوبت عصیان خود کشید

با من چه جرم بود که سیبی نخورده ام

 

بذر هزار شبهه فشاندند در دلم

بذر هزار پرسش بی پاسخ از ازل

تخدیر عافیت طلبی کارساز نیست

وقتی که این سوال خروسی ست بی محل

 

ناظر به این تسلسل و تکرار فاجعه

قادر به هیچ کار نبودن -عذاب من -

هر روز در خیال خودم می شوم شهید

تمکین این معارضه -سرب مذاب من -

 

اندیشه رهایی این بندیان خطاست

تقدیس می کنند چو زنجیر خویش را

هر مهره ای اگر که به میدان بیاوری

تکرار می کند فقط این مات و کیش را

 

محمد راثی

 

نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)

 

عنوان شعر اول : دوبیتی

 

دوبیتی :

 

لب دریا به موجی، صخره می گفت :

که از بی تابی تو، خوابم آشفت

جوابش را، غریوی زد کف آلود :

مگر با این تلاطم، می توان خفت!

 

نقد:

دوبیتی یکی از کم‌آفت‌ترین قالب‌های شعر کلاسیک است که فرصت قافیه‌بندی و مضمون‌سازی در آن کم است گرچه در همین قالب هم شگردهای مختلفی برای رسوخ آن آفت‌ها گهگاهی به چشم می‌خورد. این دوبیتی که یک گفتگو و مناظره است شعر موفقی است چون فضای تصویری، کاملاً استعاری است و تأویل‌پذیر و این ویژگی، ویژگی شاهکارهای ادب جهان است پیداست که تصویر پیش از اندیشیدن شاعر به قالب و فرم و زبان روایت و شکل روایت به صورت تصویر در خیال او پرورده شده است آنگاه به نحوه و فرم روایت اندیشیده و بهترین قالب را برگزیده و برای این که قید و بندهای قالب هم دست و پای او را در روایت نبندد کوشیده از آن‌ها بگریزد می‌بینیم که شعر حتی ردیف هم ندارد زیرا حضور ردیف قید و بندها را بیشتر می‌کند.

یادداشت گذاشته بودید که می‌خواهید چاپ کنید اگر دیگر دوبیتیهای شما هم از همین دست باشد برای چاپ کم‌نظیر است.

 

عنوان شعر دوم : راز

نیمایی :

 

آن واژه رازناک سحر آمیز،

آن واژه کجاست،

من نمی یابم

آن معجزه، اسم اعظم جاوید

تعقید و غموض را گشاینده

 

 

آن واژه کجاست تا پلی باشد

بین من بی مخاطب امروز

با نسل علاقه مند آینده

 

نقد:

اگر در پیام متن توجه کنید خواهید دید که این متن یک پیام آشکار دارد و آن هم بیان احساس ناتوانی شاعر برای سرودن است شاعری که گمان می‌کند این ناتوانی در گفتار است در حالی که اگر مثل رباعی پیشین عمل کنید نیازی نیست که برای روایت آنچه در خیال پروده‌اید به دنبال واژه بگردید. به هر حال دوست عزیز این متن شعر نیست و تنها چیزی که شما را فریفته که شعر سروده‌اید موسیقی آن است که موسیقی هنر دیگری است و آن را به حساب شعر بگذارید موسیقی را از این متن بزدایید ببینید چیزی باقی نمی‌ماند.

 

عنوان شعر سوم : کیش و مات

D R:

چهار پاره :

 

 

آن خاربوته ام که در این کوره راه پرت

جز قهر تند باد نصیبی نبرده ام

آدم اگر عقوبت عصیان خود کشید

با من چه جرم بود که سیبی نخورده ام

 

بذر هزار شبهه فشاندند در دلم

بذر هزار پرسش بی پاسخ از ازل

تخدیر عافیت طلبی کارساز نیست

وقتی که این سوال خروسی ست بی محل

 

ناظر به این تسلسل و تکرار فاجعه

قادر به هیچ کار نبودن -عذاب من -

هر روز در خیال خودم می شوم شهید

تمکین این معارضه -سرب مذاب من -

 

اندیشه رهایی این بندیان خطاست

تقدیس می کنند چو زنجیر خویش را

هر مهره ای اگر که به میدان بیاوری

تکرار می کند فقط این مات و کیش را

 

نقد:

با این متن هم باید همان برخورد پیشین را داشته باشیم چرا که در این متن هم تنها چیزی که آن را به شعر می‌چسباند وزن است آن را از متن بگیرید ببینید گلایه‌ای بیش نیست از زندگی پر درد و رنج نویسنده که اگر آن را در یک مقاله نوشته بود و تجزیه و تحلیل کرده بود ثمربخش‌تر بود. توجه داشته باشیم یک نکته ظریف دیگر هم در این متن هست که ما را می‌قریبد که نکند شعر است و آن روایت شاعرانه است زیرا متن آگنده از آرایه‌های لفظی و معنوی است پر از تشبیه و استعاره و کنایه و تلمیح و تشخیص و... ولی اگر متن را از این آرایه‌ها بپیراییم همان می‌شود که گفتم یک گلایه از زندگی سخت، هیچ فضایی به تصویر در نمی‌آید فریاد عریان یک احساس صرف است پیشنهاد می‌کنم این دو متن آخری را با رباعی اول که شعری ناب بود؛ خودتان مقایسه کنیذ تا تفاوت را حس کنید اگر توانستید؛ که نشان داده اید می‌توانید فضایی استعاری خلق کنید. توجه کنید فضای استعاری! نه چند استعاره در الفاظ کل فضای شعر شما استعاره باشد که هر خواننده‌ای آن را به تأویل خویش ببرد و برای خود به تفسیر بنشیند و به احساسی که دوست دارد برسد اگر چنین شد آن وقت در آفرینش شعر توفیق داشته‌اید درست مثل رباعی اول. توان خود را بشناسید!

 

  • محمد مستقیمی، راهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی