آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

شعری برای شعر 3

جمعه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۱، ۰۳:۵۶ ب.ظ

شعری برای شعر

جغرافیای‌ شعر من‌

 

زاده‌ می‌شود یا می‌میرد

همیشه‌ را

پیش‌ از زادن‌

در زهدان‌ خیال‌

نوزاد شعر من‌

آن‌ افشره‌ی احساس‌

خمیرمایه‌ئ عطوفت‌

گل‌ سرشت‌

جان‌ گرفته‌ از دمادم‌ نگاه‌ها

لرزش‌ها

و تپش‌ها

به‌ پا می‌خیزد یا می‌خوابد

همیشه‌ را

پیش‌ از خیزش‌

در قنداقه‌ی پیش‌ پا افتادگی‌

کودک‌ شعر من‌

آن‌ پرورده‌ در نازکای‌ ابریشم‌ خیال‌

در لای‌ لای‌ گهواره‌ی‌ خلوت‌

و در آغوش‌ همیشه‌ باز تنهاییم‌

ایستاده‌ در هراس‌ افتادن‌ها

شکستن‌ها

و ریختن‌ها

می‌پوید با می‌پاید

همیشه‌ را

پیش‌ از پویش‌

در آلونک‌ خستگی‌

بروجک‌ شعر من‌

آن‌ دست‌آموز شیطنت‌ خواهران‌

هم‌زادان‌

در تنگنای‌ دفترکم‌

در ایوانک‌ کوچک‌ خانه‌ام‌

پوینده‌ در شتاب‌ افتادن‌ها

خراشیدن‌ها

خاستن‌ها

می‌گریزد یا می‌ماند

همیشه‌ را

پیش‌ از گریز

در این‌ سوی‌ چینه‌ی‌ بسندگی‌

نوباوه‌ی شعر من‌

آن‌ کوچه‌گرد خاک‌نشین‌

آن‌ تیله‌باز گوی‌جوی‌

رمنده‌ از آغوش‌ مام‌

تا بن‌بست‌ پیدای‌ وابستگی‌

با زمزمه‌ی‌ نجوای‌ هم‌بازیان‌

در دلهره‌ی‌ رفتن‌ها

بازآمدن‌ها

گم‌شدن‌ها

می‌تازد یا می‌سازد

همیشه‌ را

پیش‌ از تاخت‌

در غبار کوچه‌ی بن‌بست‌ سرخوردگی‌

نوجوان‌ شعر من‌

آن‌ نیمکت‌نشین‌ مشتاق

آن‌ گذشته‌ از زهدان‌ تا کوچه‌

آن‌ مدرسه‌ شنیده‌ی مدرک‌دیده‌

در سودای‌ نام‌

از ایتدای‌ محلّه‌

تا بساط‌ روزنامه‌ فروشی‌

در هیجان‌ آخرین‌ برگ‌ها

اوّلین‌ صفحه‌ها

روی‌ جلدها

می‌گذرد یا می‌گذارد

همیشه‌ را

پیش‌ از گذار

در روی‌ جلدهای‌ خودباختگی‌

ستاره‌ی‌ شعر من‌

آن‌ کورسوی‌

که‌ من‌، تو و او

از پشت‌ بام‌ خانه‌ توانیمش‌ دید‌

و دیگران‌ با تلسکوپ‌ نه‌

آن‌ بامدادان‌ ستاره‌ی‌ زودگذر

به‌ امید تابندگی‌ سرمد

از خیابان‌ تا مطبعه‌

در رؤیای‌ مؤلّف‌ها

ناشرها

تیراژها

می‌تابد یا می‌افسرد

همیشه‌ را

پیش‌ از تابش‌

در دو مجلّد ویژگی‌ برای‌ من‌ و تو

خورشید شعر من‌

آن‌ تابنده‌ بر استوای‌ زمین‌

قطب‌ در قطب‌

افق‌ در افق‌

آن‌ روشنای‌ گرمابخش‌ بر آلونک‌ها

ایوان‌ها

بام‌ها

بوم‌ها

که‌ همگانش‌ در می‌یابند

برون‌ از مرز رای‌ها و رأی‌ها

گویش‌ها و جویش‌ها

رنگ‌ها و جنگ‌ها

در دنیای‌ ترجمه‌ها

ترجمه‌ها

ترجمه‌ها

و نمی‌تابد جهانی‌

خورشید شعر من‌

اگر از آن‌ بالاها

خورشیدگون‌ ننگرد

بر گوشه‌ گوشه‌ی خاک‌

از نظرگاه‌ افلاک‌

آن‌ چنان‌ بلند

که‌ دستان‌ خاک‌ را برویاند

بی‌ دست‌رسی‌ آلایش‌ خاکیان‌

و به‌ که‌ بیفسرد!

اگر چنین‌ است‌

و نمی‌گذرد از خودباختگی‌

ستاره‌ی شعر من‌

اگر بگذارد دل‌

بر دل‌خوش‌کنک‌ نامی‌ کوچک‌

که‌ خود ننگ‌ است‌

و انگشت‌نمایی‌ آن‌ چنان‌ کوتاه‌

که‌ پیش‌ از خویش‌ می‌میرد

و به‌ که‌ بگذارد!

اگر چنین‌ است‌

و نمی‌تازد بر سرخوردگی‌

نوجوان‌ شعر من‌

اگر بسازد

باهای‌ و هوی‌ روزی‌نامه‌ای‌ که‌ می‌فروشد

تمام‌ صفحات‌ و روی‌ جلدها را

به‌ خریدارن‌ تدبیر

اندیشه‌

احساس‌

و به‌ که‌ بسازد!

اگر چنین‌ است‌

و نمی‌گریزد از بسندگی‌

نوباوه‌ی‌ شعر من‌

اگر بماند

در خاک‌بازی‌ هم‌بازیانی‌ چون‌ خویش‌

شادان‌ تشویق‌ها

ترغیب‌ها

و کف‌زدن‌ها

و به‌ که‌ بماند!

اگر چنین‌ است‌

و نمی‌پوید از خستگی‌

بروجک‌ شعر من‌

اگر بپاید در خانه‌

با سرگرمی‌های‌ هم‌زادگان‌

در قایم‌باشک‌های‌ ورق ورق دفتر

و به‌ که‌ بپاید!

اگر چنین‌ است‌

و به‌ پا نمی‌خیزد از پیش‌ پا افتادگی‌

کودک‌ شعر من‌

اگر وول‌ بزند

در گهواره‌ی‌ تکرارها

تکرارها

تکرارها

و به‌ که‌ بخوابد!

اگر چنبن‌ است‌

و زاده‌ نمی‌شود از روزمرّگی‌

نوزاد شعر من‌

اگر بمیرد و احساس‌ها را نیفشرد

نگاه‌ها را ننگرد

نلرزد

و نتپد

و به‌ که‌ بمیرد!

اگر چنین‌ است‌

اگر نمی‌تابد بر جهان‌

به‌ که‌ بمیرد!

و زاده‌ نشود!

نوزادک‌ شعر من‌

 

  • محمد مستقیمی، راهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی