آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

مادی کردن فضای احساس

جمعه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۱، ۰۳:۳۹ ب.ظ

مادّی کردن فضای احساس

فضای احساس فضایی غیر مادّی است به این معنا که با حواس پنجگانه حس نمی‌شود از این جهت بعضی آن را نیمه خودآگاه نامیده‌اند. گفتیم که اگر شاعری در این فضا به سخن درآید، شعرش شعار است وعینیّت هم ندارد. تبدیل این فضا به فضای خیال یعنی خلق یک فضای استعاری این فضا را مادّی و ملموس می‌کند نه تنها به این معنا که تصویری عینی از آن می‌سازد نه چون ممکن است تصویر حاصل خلق صداهایی باشد که با شنیدن آن فضا به درک برسد و یا عواملی چون بو و مزه و گرمی و سردی و زبری و نرمی و... که بویایی و چشایی و حتّی بساوایی آن را درک کند به هر حال گاهی تصویرها را نورها می‌سازند گاهی بوها و گاهی مزه‌ها و گاهی ویژگی‌های دیگر پدیده‌های خلقت و گاهی تلفیقی از همه‌ی این‌ها به هر حال هریک از این حواس می‌توانند به تنهایی یا به کمک هم فضای استعاری آفریده شده را تجسّم کنند:

عبارت «من شادم» یک احساس است و بیان آن شعار، امّا «من می‌رقصم» دیگر شعار نیست چون به فضای خیال رفته تجسّم یافته است یا «من هلهله می‌زنم و می‌رقصم» که با نور و صدا مادی شده است.فضای استعاری خارج از درک حواس پنجگانه نداریم اگر فضایی خارج از درک حواس پنجگانه پرداخته شود آفرینش هنرمند متزلزل می‌شود در همین راستا برای مادی کردن و محسوس و ملموس ساختن فضای احساس در فضای خیال و شکل‌گرفتن فضای استعاری(استعاره‌ی کل) توجّه به نکات زیر ضروری می‌نماید:

1-گزینش پدیده‌هاس محسوس از میان پدیده‌های هستی برای قرار دادن به عنوان مشبه‌به در ایجاد فضای استعاری.

2-توجّه به مصداق واژه نه خود واژه در همین راستا.

3-این اتّفاق یعنی نامحسوس شدن فضای استعاری بیشتر در مواقعی است که پدیده‌ی انتخابی از میان پدیده‌های هستی در محدوده‌ی اطّلاعات، باورهای خرافی، افسانه‌ها و به ویژه اسطوره‌هاست که ذهن شاعر معمولاً از توجّه به مصداق می‌گریزد در گزینش چنین پدیده‌هایی، اگر شاعر درست مثل پدیده‌های واقعی عمل کند و به مصداق آن‌ها توجّه نماید براحتی می‌تواند تصرّف در محاکات را صورت بخشد.

مثال: در انتخاب اسطوره‌ها به عنوان پدیده‌ی مشبه‌به در ساختار استعاره‌ی کل( فضای استعاری) اگر تنها برخوردی تلمیحی داشته باشد، هیچ تصرّفی در آن اتّفاق نمی‌افتد و کشفی صورت نمی‌گیرد. به این دو نمونه توجّه کنید:

1-من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده‌ی عصمت برون آرد زلیخا را

                                                (حافظ)

2-من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم

            که گاهگاه در او دست اهرمن باشد

                                                حافظ)

در بیت اوّل تنها تلمیحی به داستان یوسف و زلیخاست با آن که به نظر می‌رسد حضور ضمیر «من» ، برخورد شاعر با پدیده به طور طبیعی شکل گرفته است ولی چنین نیست همین ضمیر در بیت دوم هم حضور دارد امّا ضمیر «من» در بیت اوّل هیچ تصرّفی در پدیده ندارد امّا در بیت دوم دارد و اسطوره را زنده می‌سازدو به زمان حال می‌آورد و فضای استعاری را تأویل پذیر می‌سازد در حالی که در بیت اوّل این اتّفاق نمی‌افتد.

 

  • محمد مستقیمی، راهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی