یک نگاه فلسفی
عزیز از دست رفته من
چشمانت را ببند
این سفر به من نزدیکت اگر نکند
دورترت نخواهد کرد
از کوه ها،جاده ها و حتی این در زخمی نخواهی گذشت
فقط بالا خواهی رف
آنقدر بالا
که درد به شکل حبابهای کودکیت
بعد چند ثانیه ناپدید خواهد شد
یادت هست؟
اگر حرفهای دانشمندان درست از آب دربیاد
جای بدی نخواهی رفت
فقط
در بعد دیگری از فضا
بالاتر از چیزی که همیشه میخواستی ببینی
به زمین
این بیضی زیبا از دور نگاه میکنی
در سطح دیگری از فضا زندگی را تجربه میکنی
و فکر کن بعد رفتنت همه چیز خوب است
در سطح دیگری از فضا نگاه میکنم
به شروع تجزیه شدنت
به انگشتانت
به موهایت که تاب هیچ شانه ای را ندارند
به دستهایت که با زحمت در آغوشت می آیم
از ترس اینکه بشکنند مبادا
باید زودتر
تفنگ را در سرم بچکانم
قبل از آنکه صدای پوتین ها بیاید
و عزیز غم انگیز تو را
به جاهای دور زمین ببرند
زهرا محمدزاده
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
یک نگاه فلسفی
این متن تفاوت فاحشی با شعر قبلی نقد شدهی شاعر دارد این را متن نامیدم چون ماهیت شعر را ندارد این متن درست است که با لحنی خطابی آغاز می شود اما همه ی آن در فضای احساس شاعر جریان دارد و پس از دو سه مصراع به گزارش تبدیل می شود فضای خیالی در کار نیست نجوایی که حتی در بیان هم شاعرانگی ندارد یک نگاه فلسفی است که کوشش شده شاعرانه روایت شود که در همان خشکی فلسفی خود می ماند تنها در بند پایانی خیالی کم رنگ شکل می گیرد که با کلی گویی سترون می ماند
- ۰۱/۰۵/۱۸