ارتباط با مخاطب
ارتباط با مخاطب
چشمان ماهی
از حدقه بیرون زده
به ساحل افتاده
سخت تمام می شود
برای ماهی ها
باور آسمانی که در دل دریاست
هاله زارع
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
نقد
روایت شما در این متن – شعرش ننامیدم از آن جهت که توان قضاوت در این مقوله را از منِ مخاطب گرفتهاید - در برقراری ارتباط با مخاطب و پیام بدوی مشکل دارد منظور از پیام، القائ اندیشه و مفهوم خاص نیست منظور ارائهی تصویر خیال و ترسیم فضای تخیل شماست برای این که این ضعف روشن شود مصراع به مصراع و جزء به جزء بررسی میکنیم:
چشمان ماهی / از حدقه بیرون زده / به ساحل افتاده، بیرون زدن چشمان از چشمخانه به صورت اصطلاحی یک تصویر ارائه میدهد و به صورت حقیقی کلام تصویر دیگری. اصطلاحی، خیره شدن و گرد شدن چشمخانه و برجستگی چشمان را القاء میکند و حقیقت کلام خارج شدن چشم از چشمخانه و به بیرون افتادن، عبارت شما گویا نیست که کدام اتفاق افتاده است اگر «به ساحل افتاده» را به چشمان نسبت دهیم تصویر عبارت روشن میشود اگر افتادن را به معنای حقیقی بگیریم نه به معنای کنایی که در معنای کنایی افتادن چشم به جایی نگاه کردن به آن مکان را القا میکند با این توصیف تکلیف مخاطب شما در دو جملهی ظاهراً ساده، مشخص نیست علاوه بر آن چون بین دو جمله ربط همپایگی «و» نیست این تردید را در ذهن خواننده ایجاد میکند که فعل افتادن به ماهی برمیگردد نه به چشمان ماهی. با این همه ابهام در کلام شما مخاطب سر در گم است و نمیفهمد که در تصویر چه روی داده یا میدهد. اگر دقت کنیم تمام شعر شما در همین پارگراف ابتدایی است که در ارتباط پیام بدوی ناتوان است.
پارگراف دوم علاوه بر ناتوانی در همان زمینه، درگیر قضاوت راوی دانای کل هم هست باور ماهی گزارش میشود اجرا نمیشود تنها با یک جملهی مرکب خبری به اطلاع خواننده میرسد تازه همین گزارش در بیان شفاف نیست مشکل قضاوت راوی بماند که مجال دیگری میخواهد. دقت کنید:
سخت تمام میشود:
دو باره مشخص نیست که کلام حقیقت است یا مجاز قرینهای وجود ندارد: به سختی پایان مییابد که با دنبالهی جمله سازگار نیست پس لابد باید کنایه باشد که معنای کنایی آن هم نامشخص است یعنی ساختار کنایه را ندارد که این مشکل در بلاتکلیفی در معنای واژهی «سخت» است.
من گمان میکنم شعر قبل از واژه در خیال شما شکل گرفته است و فضای تصور شده حتی به تصویر هم رسیده است شاید اگر نقاش بودید و تصویر را نقاشی میکردید مؤفق میشدید امّا شما نقاش نیستید شاعرید و لوازم ارائه ی هنرتان زبان است و این جاست که مهارت ترسیم آن تصویر و آن فضای مجازی آفریده شده در مخیله را ندارید. این مهارت چون تمام مهارتها اکتسابی است زبان را بهتر بشناسید و ساختار روایت را هم بیاموزید تا از این پس بتوانید در ارسال پیام بدوی شعرتان به مخاطب مؤفق باشید. مجازی بودن تصویری را که در انتقال آن مشکل دارید از عناصر فضای تصویر میتوان داوری کرد و با این مقدمه میتوان شعر قبل از واژه اتفاق افتاده اما این هنر به منصهی ظهور نرسیده است.
- ۰۱/۰۵/۲۳