فضای استعاری
فضای استعاری
من خال کبوتر میخواستم
دستی بر کمرم، بیرحم
طرح شتر مرغ میکوبد.
زیبا زیلایی
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
شعری که از نظر ماهیت هیچ نقصی ندارد و حتی مشکلی هم در روایت آن نیست بهتر آن است که با یک حدس فضای احساس شاعر را پیش فرض قرار دهیم و شکلگیری این فضای استعاری محکم را بررسی کنیم تا هم شاعر و هم دیگر هنرجویان ساختار و ماهیت یک شعر خوب را و عملکرد ذهن و خیال شاعر را دریابند شاید با شناخت آن بتوانند آسیبها و آفتها را شناسایی کنند تا دچارشان نشوند.
قبل از هر چیز اشاره کنم که فضای استعاری تصویر شده، شاید خیلی شاعرانه نباشد گرچه به گمان من شاعرانگی هم در آن کم نیست و اگر چنین احساسی دست میدهد قضاوت در موارد تصویر خالکوبی است که خود به خطا رفتن است.
برای بررسی فضای استعاری بهتر است آن فضای واقعی که احساس شاعر را برانگیخته است؛ حدس بزنیم از این جهت میگویم حدس بزنیم چون تشخیص درست آن فضا تقریباً ناممکن است و این فضای حدسی حاصل عملکرد معکوس ذهن من مخاطب است چرا که ذهن شاعر از فضای واقعی به یک احساس برانگیخته میشود و در برابر این احساس فضایی خیالی تصور میکند و آن را روایت میکند ولی ذهن من خواننده درست برعکس عمل میکند. من با فضای خیال شاعر روبرو هستم و از این فضا احساسی در من برانگیخته میشود که با روحیات و ذهنیات و خیلی چیزهای دیگر در من ارتباط دارد و چه بسا با فضای احساس شاعر مغایرت هم داشته باشد چرا که تأویل و تصویر از آن من است.
حدس من این است که فضای واقعی برانگیزاننده احساس شاعر فضای اجتماعی ریاکارانه است که او را به اجبار وادار به چیزی میکند که نمیخواهد و این احساس را به فضای استعاری خالکوبی میبرد و چه انتخاب بجا و درستی است و این همان کشف درست شاعرانه است که به گمان من انفجاری است. شاعر میخواسته کبوتر باشد ولی دستی بیرحم او را شترمرغ کرده که هر وقت بگویند: بپر! میگوید: من شترم و هر وقت میگویند: بار ببر میگوید: من مرغم. و این فضا چگونه بهتر از یک فضای خالکوبی، در فضایی دیگر میتوانست عینیت پیدا کند .
البته یک ایراد کوچولو در روایت است که اگر نبود خیلی بهتر بود: واژه«بیرخم» که به گونهای در عبارت آمده که هم کار قید «بیرحمانه» را میکند و هم میتواند صفتی برای «دست» باشد لطمهای کوچک به روایت میزند همان لطمهای که صفات و قیود زبان همیشه با روایت میکنند اگر شاعر این »بیرحمی» را هم با یک رفتار برای دست روایت میکرد عینیتر میشد تا این که با قضاوت بیان کند البته اگر راوی دانای کل بود این ایراد غیر قابل گذشت بود ولی در این روایت راوی درون روایت است و قضاوتش پذیرفتنی است.
- ۰۱/۰۵/۲۴