عبور از مرحله ی تقلید
عبور از مرحلهی تقلید
عنوان شعر اول : برویم حال من امروز بد است...
برویم حال من امروز بد است
پری افتاده زمین
زخمی بر گونه یک شاپرکی
دختری گمشده انگار سر کوچه مان
فصل حراج برند
زخم بوسیدن لب های ترک خورده شهر
چشم هایی که فقط فکر تعرض به خدا
بوسه هایی که فقط ناقل بیماری ما
برویم حال من امروز بد است
خورده نانی به هوس خوردم و درگیرخودم
خورده عشقی که فقط فلسفه بودن ما
تکه نانی که فقط سفسطه ماندن ما
و فقط هرزه ترین خواهش نفسانی ما
برویم حال من امروز بد است
به کسی برنخورد نکند شر بشود
اشتهایی که فقط کور شود
شیشه عطری که فقط قسمت کافور شود
و کمی هم نگرانم نکند دیر شود
برویم حال من امروز بد است
مجید فتحیان
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
از این سه شعر و شعرهای پیشین شما که ناچار به مطالعهی آنها شدم چنین میتوان قضاوت کرد که شما بیش از حد تحت تأثیر سهراب سپهری هستید و این تأثیر به گونهای طبیعی نیست بلکه تا حدی است که قرینهی تک تک مصراعهایتان را جزء به جزء میتوان در اشعار سهراب به ویژه شعر «صدای پای آب» پیدا کرد که تنها پدیدهها تغییر کردهاند و حتی سیاق جملات و ساختار زبان به شکل بارزی گرتهبرداری شده است.
با این پیش درآمد کلی باید تذکر بدهم که پیروی از بزرگان و مشاهیر ادب فارسی به ویژه معاصران برای مبتدیان بایسته و ناگزیر است اما این پیروی باید آگاهانه باشد و پیرو باید همواره توجه داشته باشد که این دوره اگر کوتاه نباشد و به درازا بکشد چنان اسارتی به وجود میآورد که رهایی از آن ناممکن است. من همواره یه هنرآموزان متذکر میشوم که باید آرام آرام رد پای دیگران را از آثار خود پاک کنند چرا که هیچ کس بهتر از خود ما نمیداند رد پای چه کسی و کجا در شعر ماست؟ ولی انگار به شما باید گوشزد کنم که رد پای خودتان را در شعرهایتان بیابید و آنها را تقویت کنید.
و اما گذشته از این موارد نوآوریهایی در کارهایتان دیده میشود که بیانگر این واقعیت است که اگر خودتان را از گردابی که در آن افتادهاید رها کنید به سرعت زبان خویش را مییابید و خود صاحب سبک میشوید چرا که خمیرمایهی آن در همین کارهای تقلیدی دیده میشود. برای این رهایی پیشنهاد میکنم مدتی از مطالعهی اشعار سهراب دست بردارید و آثار دیگر بزرگان معاصر را با تنوع چشمگیر مطالعه کنید و آرام آرام از این مهلکه بیرون آیید و همواره به خود تذکر دهید که مرحلهی تقلید باید گذرا باشد.
نکاتی چند در مورد شعرتان اشاره کنم: این شعر مثل همهی شعرهای سهراب در قالب نیمایی است و در این قالب شاعر مقید است که وزن را رعایت کند و تقطیع مصراعها باید درست باشد برای مثال:
مصراع اول که عنوان شعر هم هست باید به ضرورت وزن به دو مصراع بدل شود:
برویم
حال من امروز بد است
اگر آن دو را در یک مصراع بخوانیم واج «ح» از واژهی «حال» ساقط میشود و این خلاف قاعدهی عروض است و همچنین است مصراع:
زخمی
بر گونهی یک شاپرکی
که مکثی پس از «زخمی» ضرورت دارد و نکتهی دیگر در همین مصراع دو علامت نکره برای شاپرک از قاعدهی زبانی بیرون است.
و حذف حرف اضافهی متمم «فکر» در این مصراع:
چشم هایی که فقط فکر تعرض به خدا
و همچنین حذف فعل «است» از پایان این مصراع و مصراع بعدی و چند مصراعی که به «ما» ختم میشود.
اینها ضعفهای تکنیکی و زبانی بودند.
عنوان شعر دوم : یک صفحه مفعول جا دادن به زور...
عصر یخبندان و سرهنگان و سرحدات دور
یک صفحه مفعول جا دادن به زور
کوچ لک لک های تالاب شمال
صید ماهی های طوفان خورده از دریای دور
فصل حراج قناری، جوجه رنگی، هندوانه
سبزی و آش و پلو
خانه دار و بچه دار زنبیل و بردار و برو
سر به زیر و بی صدا
بی های و هوی
صف به صف بی واهمه از پشت کوه
یک سراشیبی پر از درد و مرض
یک قرنطینه هوس نزدیک تر
جاده ها فرسوده تر از حالمان
خسته از کوبیدن پاهایمان
می شود گاهی فقط پرواز کرد
بر فراز قصر حاتم ناز کرد
دست نزد بر چینشی
اما کمی
از تماشایش دلی را شاد کرد
یا کمی
در حاشیه
بالای شهر
جای قبرستان آدم های خوب
زیر لب امید را احساس کرد
در سر سفر به جای نان و آب
آخرین تغییر را احساس کرد
می خوریم یا می بریم
قبل از قضا
صبح و ظهر و عصر و شب
یک فاتحه
هدیه بر امواتمان
بی واهمه
مجید فتحیان
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
پیروی در این شعر به شدت شعر پیشین نیست ولی باز هم در حدی هست که اگر به طور مجرد و دور از این فضا هم مطالعه شود خواننده رد پای سهراب سپهری را در آن میبیند و لغزشهای وزنی در مصراعهای زیر:
یک صفحه مفعول جا دادن به زور
دست نزد بر چینشی
میخوریم یا میبریم
عنوان شعر سوم : یادمان رفت چه زود...
کسی در باغ نبود
من پشت درم
درب خاکستریه باغ حسن
و تصویری که در آن پیدا بود
طرح یک بز در لب سلخ
یادمان رفت ، چه زود
گوجه و قیسی بخریم
کسی در باغ نبود
جز نگاه سگ ولگرد دم باغ حسن
کسی اینقدر به من خیره نبود
و گودالی پر از آب
که در آن جان می داد
شاپرکی
در سکوت خبری ...
یادمان رفت چه زود
که به قانون زمین بر نخورد
یاد سهراب بخیر ...
مجید فتحیان
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
لغزش وزنی در مصراعهای اول و دوم و یک کاربرد نابجای زبانی و آن واژهی «درب» است و من نمیدانم که این واج «ب» از کجا آمده و به واژهی «در» چسبیده است شاید از «باب» عربی باشد به هر حال این واج زائد و اشتباه است.
دو مصراع بعد از همین مصراع هم لغزش وزنی دارند و دومصراع:
کسی در باغ نبود
و گودالی پر از آب
این دو مصراع هم از نظر وزنی میلنگند
پس دو نکتهی مهم را توجه کنید:
_ از مرحلهی تقلید عبور کنید و خود مرجع تقلید شوید
_ ضعفهای زبانی و وزنی و تکنیکی را بشناسید و برطرف کنید.
- ۰۱/۰۵/۲۵