فضای مه آلود
فضای مهآلود
روی حصار چوبی گرد خانه ی ما نشسته ای
پنجره ها را می بندم
و باد سرد بر چهره ات می خورد،
سوارانی با کلاه هایی سفید
و نام هایی بلند
حصار را از زیر پایت می کشند
حالا میان زمین و آسمان معلق مانده ای
اما من از آغاز بوده ام.
مینا احمدی کهجوق
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
فضای شعر شما مهآلود است و این آلودگی از طبیعت فضا نیست شما نخواستهاید مهآلود باشد که اگر چنین بود نیاز آن را بررسی میکردم. بهتر بود میگفتم غبارآلود! به هر حال آلودگی هرچه باشد از فضا نیست بلکه از روایت شماست که اجازه نمیدهد تصاویری که لازمهیشان شفافیت است به طور واضح دیده شوند. این عدم شفافیت تصاویر، از ابعاد گونهگون قابل بررسی است:
ابتدا مخاطب شعر است که تا انتها ناشناخته میماند این مخاطب فاعل فعل «نشستهای» است. این جاست که خواننده باید زور بزند که با حدسهایی آن را بشناسد. پدیدهای که روی حصار چوبی گرد نشسته، میتواند پرندهای باشد البته «گردی» حصار صفتی است که آمده ولی هیچ کمکی به خواننده نمیکند که هیچ تازه ذهن خواننده را درگیر ابهامی دیگر میکند: چرا حصار گرد؟ این صفت برای حصار چرا روایت شده است؟ به هر حال تنها حدسی که خواننده در شناخت این مخاطب شعر میزند «پرنده» است که با بسته شدن پنجره و اصابت باد سرد بر چهرهی مخاطب این حدس هم رنگ میبازد چرا که اصابت باد سرد بر چهرهی پرنده تصوری باطل است. پس نکند این پدیده یک انسان است انسانی که روی حصار چوبی گرد نشسته. حدسی که حاصل رد حدس اولیه است و چندان استحکامی ندارد. بعد سوارانی معرفی میشوند که بهتر است بگوییم اصلاً معرفی نمیشوند:
سوارند، درست
کلاهشان سفید است، این کنایه روشن نیست سواران کلاه سفید دیگر چه صیغهای هستند؟ سپیدی کلاهشان چه مفهومی در بر دارد؟ نکند قاصد صلحند؟ یا نمیدانم و هیچ قرینهای هم برای دانستن وجود ندارد شاید باشد!
با نامهایی بلند: نشانی دیگری که باز هم کنایی است. نام بلند: از چه جهت بلند؟ بلند آوازهاند یا نامشان چند هچایی است یا نامشان از عناصری بلند چون کوه و قله و امثالهم تشکیل شده است؟ خیر این نشانی هم نه تنها معرف نیست که خود مشکلاتی بر درک میافزاید. بعد این سواران ناشناخته چه میکنند؟ حصار را از زیر پایت میکشند. چگونه حصاری است که میشود از زیر پای کسی کشید؟ چگونه میکشند؟ نکند این کشیدن هم کنایی است؟ یعنی : زیر پایت را خالی میکنند؟ بعد تصویر سوررئال میشود: میان زمین و آسمان معلق میمانی مثل من که از آغاز معلقم: این تعلیق که تو را به آن میکشانند و من از ابتدا دچار آن بودهام واقعی است یا مجازی از نوع مجاز کنایی؟
ببینید مشکلات متن شما و عبارآلودگی آن تا کجاست؟ واضح است که تا این عبارها زدوده نشوند خواننده تصوری از تصاویر فضای خیال شما ندارد و این شمایید که در ارتباط ابتدایی با مخاطب مشکل دارید تا چه رسد که مخاطب بخواهد متن شما را به تأویل بنشیند و بازسرایی کند و خوانشی از آن داشته باشد.
اگر این ابهامها را برای این در متن خود میگنجانید که مخاطبان شما، شعرتان را عمیق بنامند و ضعف متن شما را به حساب عدم درک خود بگذارند، به بیراههای میروید که به پرتگاهی منتهی میشود که آن سرش ناپیداست!
- ۰۱/۰۵/۲۵