ارصاد و تسهیم آفت است یا آرایه
ارصاد و تسهیم آفت است یا آرایه
عنوان شعر اول : .
رفته ای و قلب قطره قطره آب می شود
با خودش می سوزد و هر شب کباب می شود
قلب مثل صندلی ای که شکسته پایه اش
رفته ای و با نسیمی هم خراب می شود
با نگاهت عاشقم کردی و حال رفته ای
منتها این دوریت روزی طناب می شود
حلقه ی داری که قلبم را به دار می کشد
با ربانی عکس من با مرگ قاب می شود
رفته ای و من به تو هرگز نمی رسم ولی
داستان عشق من روزی کتاب می شود
عنوان شعر دوم : .
تو بی خبر رفتی ولی من عهد نشکستم
در کنج خانه بی تو پوسیدم ولی ماندم
شاید بیایی و بیایی و بیایی و
درمان کنی درد مرا با بوسه ای، نم نم
اما نمی آیی، دلم را پس برای چه
اینگونه ویران ساختی، ویرانه مثل بم؟
پایان ندارد روز و شب های بدون تو
مانند بارانی تمام روز می بارم
پایان ندارد فکر بودن در کنار تو
فکر زمانی که در آغوش تو جا دارم
روزی که برگردی ز فرط ذوق می میرم
دست تو اما زنده خواهد کرد من را هم
رضا پارسا
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
عنوان شعر اول : .
رفته ای و قلب قطره قطره آب می شود
با خودش می سوزد و هر شب کباب می شود
قلب مثل صندلی ای که شکسته پایه اش
رفته ای و با نسیمی هم خراب می شود
با نگاهت عاشقم کردی و حال رفته ای
منتها این دوریت روزی طناب می شود
حلقه ی داری که قلبم را به دار می کشد
با ربانی عکس من با مرگ قاب می شود
رفته ای و من به تو هرگز نمی رسم ولی
داستان عشق من روزی کتاب می شود
نقد:
اگر متن را به عنوان یک نوشته در نظر بگیریم نشان میدهد که نویسنده تخیلی پویا و گسترده دارد و بیانگر این واقعیت هم هست که با آن که جوان است مطالعاتی درخور توجه دارد ولی هنگامی که از نگاه شاعرانگی به متن نگاه میکنیم و انتظار داریم با یک شعر روبرو باشیم توقعات ما بالا میرود بویژه این که آن شعر کلاسیک هم باشد زیرا قواعد و قوانین موسیقایی در شعر کلاسیک بر انتظارات ما میافزاید و ناچاریم ضعفهای تکنیکی را هم باید مد نظر داشته باشیم.
من کارهای شما را که پیش از این استادان عزیزم نقد کردهاند مطالعه کردهام اغلب با ضعفهای موسیقایی روبرو هستند ولی این یک غزل شما بیش از حد از این ضعف رنج میبرد دلیل آن هم وزن ثقیلی است که برای آن برگزیدهاید و ناچار در اکثر مصراعها آن را باختهاید کارهای قبلی شما و شعر بعدی هم که نقد خواهم کرد به خاطر این که وزنهای روانتری دارند اگر لغزشی هم در اوزان آنها دیده میشود ناچیز است. اگر میخواهید تنها در شعر کلاسیک کار کنید که توصیه نمیکنم چرا که قالبهای شعر کلاسیک آفتهای بسیاری دارد که خطرناکتر از همه ذهنیت کلاسیک است است که به شاعر منتقل میکند و او را به جایی میرساند که دیگر رهایی از آن کار حضرت فیل است و ذهنیت کلاسیک آن است که شاعر عادت میکند به قافیهبندی و مضمون پردازی و کلیگویی و کلینگری که آفت بزرگی است که اغلب شاعران کلاسیکسرا به آن دچارند بیفتد بنا بر این پیشنهاد میکنم در قالبهای نو هم مطالعاتی داشته باشید و سعی کنید آنها را مورد مداقه قرار داده و تجربههایی هم در آنها داشته باشید تا به این بیماری مزمن دچار نشوید توجه داشته باشید این توصیه من از آن جهت است که شما شاعری جوان هستید و در ابتدای کار و آشنایی با آفتهای شعر کلاسیک، شما را نجات میدهد اگر شما شاعری حتی میانسال هم بودید من چنین توصیهای نمیکردم چون خود دچار این آفت بودهام و با آن که خود عیب را دریافته و بیماری را شناختم تجربهی آن را دارم که درمانش بسیار سخت است و باید خود پزشک باشی تا بتوانی درمان کنی به همین سبب امیدوارم که بتوانم شما را که استعداد درخور تقدیری در سرودن دارید از این آفت دور کنم.
از لغزش وزنی در این غزل که بگذریم به ماهیت تخیل شما میپردازیم و رگههای قافیهبندی را روشن میکنیم این آفت در شعر شاعرانی که بیماریشان مزمن است از همان ابتدای هر بیت دیده میشود اما در کار شما هنوز بیماری نصفه نیمه است در مصراع اول حکومت ردیف و قافیه پیدا نیست اما در مصراع دوم خودش را نشان میدهد:
با خودش می سوزد و هر شب کباب می شود
«کباب میشود» فعل سوختن را به شعر کشانده است و این کار شاعر نیست کار همنشینی ردیف با قافیه است.
با ربانی عکس من با مرگ قاب می شود
و «قاب میشود» ربان و عکس را به شعر کشانده است.
داستان عشق من روزی کتاب می شود
و «داستان عشق» حاصل همخوابگی حرام «کتاب» و «میشود» است
امیدوارم توانسته باشم شمهای از ویروسهای این بیماری را به شما معرفی کنم که تا حال توانسته در نیمی از ابیات شما رسوخ کند اگر این آفت به تمامی بیت سرایت کرد؛ به ذهن و خیال شما میرسد و آن وقت است که دیگر تنها میتوانی نقشهای حرام حاصل از همخوابگی نامشروع ردیف و قافیه را به قلم درآوری که بهتر است مواظب باشی تا دچار این مصیبت نگردی.
عنوان شعر دوم : .
تو بی خبر رفتی ولی من عهد نشکستم
در کنج خانه بی تو پوسیدم ولی ماندم
شاید بیایی و بیایی و بیایی و
درمان کنی درد مرا با بوسه ای، نم نم
اما نمی آیی، دلم را پس برای چه
اینگونه ویران ساختی، ویرانه مثل بم؟
پایان ندارد روز و شب های بدون تو
مانند بارانی تمام روز می بارم
پایان ندارد فکر بودن در کنار تو
فکر زمانی که در آغوش تو جا دارم
روزی که برگردی ز فرط ذوق می میرم
دست تو اما زنده خواهد کرد من را هم
نقد:
اتفاقاً در راستای بحثی که به وجود آمد این غزل شاهد خوبی است اگر دقت کنید میبینید این غزل ردیف ندارد و تنها قافیه است در پایان آن که نمیتواند آفت اشاره شده را وارد کند چرا که یک واژه به تنهایی توان زیادی در ایجاد تخیل ندارد و همنشینی دو یا چند واژه آسیب را شدید میکند در این غزل یکی دو مورد به نظر میرسد واژهی قافیه دخیل بوده است که آن هم نمیتوان قسم خورد مثلاً نمیتوان ادعا کرد که «بم«، « ویرانی» را به شعر کشانده یا «ویرانی»، «بم» را و همچنین بین دو واژهی «باران» و «میبارم». یک نکته را اشاره کنم در علم بدیع کلاسیک آرایهای با نام «ارصاد و تسهیم» است که به نظر من آرایه نیست و یکی از همان ویروسهای بیماریزاست این آرایه بیان میکند که اگر خواننده بیت توانست قبل از رسیدن به قافیه آن را حدس بزند شاعر بیت شاهکار کرده است در حالی که ابیاتی از این دست همان قافیهبندیهایی هستند که نتجهی همان همخوابگی نامشروع ردیف و قافیهاند ببینید یک آفت بزرگ را آرایه معرفی کردهاند آرایهای که شاعر کلاسیکسرا را به ورطهای میکشاند که ناچار میشود آثار گذشتگان را نشخوار کند و این است که شعر کلاسیک ما به ابتذال کشیده شده است تمام شعرها مثل هم است و حتی آنان که مدعی هستند کشفی تازه دارند هم پیداست در شعر گذشتگان غور نکردهاند تا ببینند اینگونه سرودن، بارها تکرار شده و در این راستا مضمون تازهای خلق نمیشود مگر این که شاعر پیش از قالب و وزن و ردیف و قافیه به آفرینش تازه ی خود رسیده باشد و پس از آفرینش به سراغ این قالبهای پولادین برود و اگر توانست با تمام قید و بندها تخیل خود را درست همان گونه که در مخیله شکل گرفته در این قالبها بیان کند آن وقت شاعر کلاسیکسرای مؤفق است تجربه به من نشان داده است که گاهی این قید و بندها، تخیل شکلگرفته شاعر را دگرگون میکنند و حاصل، چیزی میشود گاهی متناقض با آنچه در ابتدا شکل گرفته بود.
در پایان بار دیگر توصیه می کنم بیراههای را که من رفتهام و به ناکجا میرود نروید! از هیمن جا برگردید و با دقت مطالعه9کنید با آثار معاصرین مخصوصاً نوسراها بیشتر الفت برقرار کنید و قالبهای نو را هم امتحان کنید که اگر بیماری مزمن شد در قالبهای نو هم همان کاری را میکنید که بعضی از نوسرایان میکنند یعنی تخیل خود را به کمک واژگانی که گاهی تصادفی و اغلب از متن خود انتخاب میکنند بارور میسازند. مؤفق باشی!
- ۰۱/۰۶/۱۱