آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

شگردهای فریبنده

شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۵۸ ق.ظ

شگردهای فریبنده

 

عنوان شعر اول : دوستت دارم

 

بدون

یک کسره !

بدون

یک حرف اضافه !

و

حتی

بدون

یک حرف شکسته !

 

صاف و ساده

"دوستت دارم."

 

روی یک

سطر مستقیم !

نه نصفه ، نه نیمه

کامل ؛ تا نقطه ی آخر

 

عنوان شعر دوم : قلبهای بر خاک نشسته

 

پر از

خاطرات خاک خورده

و در حسرت

آرزوهای بر باد رفته

 

گاه

می نشینند

گاه

بر می خیزند

و گاه

بیقرار، به راه می افتند!

 

گرد و غبارهایی

بر آمده از چشمها و قلبهایی

که در خاک نشسته اند!

 

 

عنوان شعر سوم : چشمهای تو هنوز ناشی اند

 

خیس آب

دست و پا می زنند

گاه نزدیک ساحل

و

گاه فرسنگها دورتر !

 

نه

در آب

غرق می شوند!

و نه بر ساحل دلم می نشینند!

 

آه !

باز

چشمهای تو

ناشیانه دل به دریا زده اند

 

فاطمه دلخواه

 

نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)

 

عنوان شعر اول : دوستت دارم

 

بدون

یک کسره !

بدون

یک حرف اضافه !

و

حتی

بدون

یک حرف شکسته !

 

صاف و ساده

"دوستت دارم."

 

روی یک

سطر مستقیم !

نه نصفه ، نه نیمه

کامل ؛ تا نقطه ی آخر

 

نقد:

چند نکته‌ی ضروری به نظر می‌رسد که باید گوش‌زد شود یکی این که تقطیع و گسسته‌نویسی متن را شعر تبدیل نمی‌کند من متن شما را بدون تقطیع می‌نویسم خودتان قضاوت کنید:

بدون یک کسره ! بدون یک حرف اضافه ! و حتی بدون یک حرف شکسته ! صاف و ساده "دوستت دارم." روی یک سطر مستقیم ! نه نصفه ، نه نیمه کامل ؛ تا نقطه ی آخر

ببینید شما یک جمله‌ی ساده را با چندین قید بیان داشته‌اید که همان »کامل دوستت دارم» منظور را می‌رساند تعقطیع در شعر سپید فقط تکه تکه کردن جمله‌ها و عبارت‌ها نیست بلکه روایتی تلگرافی و گزینشی را به تصویر می‌کشد که آن هم مهارت خود را می‌طلبد چنانکه اغلب شاعران سپیدگو که شعرشان از نظر ماهیتی و روایتی هم ایراد چندانی ندارد در تقطیع دقت کافی ندارند و گاهی مثل شما بین صفت شمارشی و موصوف فاصله انداخته و در دو سطر جدا می‌نویسند

روی یک

سطر مستقیم !

یا بین مضاف و مضافٌ‌الیه یا بین حرف اضافه و متمم فاصله می‌اندازند:

بدون

یک حرف شکسته !

پس تقطیع و گسسته‌نویسی متن را به شعر تبدیل نمی‌کند و نکته‌ی دیگر این که بیان صریح احساس هم حتی اگر آمیخته به انواع احساس و متنی رمانتیک باشد باز هم شعر نیست یعنی اگر متنی تمام خوانندگان را به یک پیام رساند شعر نیست و شعار است این متن تنها می‌گوید: «دوستت دارم» و تمام خوانندگان به همین پیام می‌رسند. نکته دیگر آمیزش چند آرایه‌ی ادبی هم متن را به شعر نمی‌رساند. در متن شما ظاهراً دو ایهام وجود دارد که احتمالاً همین دو تا شما را به گمان انداخته که شعر سروده‌اید ایهام‌های موجود در واژه‌ی «کسره» و ترکیب «حرف اضافه». باید تأکید کنم که آرایه‌های ادبی ممکن است متن را شاعرانه کنند اما هرگز متن را به شعر تبدیل نمی‌کنند.

 

عنوان شعر دوم : قلبهای بر خاک نشسته

 

پر از

خاطرات خاک خورده

و در حسرت

آرزوهای بر باد رفته

 

گاه

می نشینند

گاه

بر می خیزند

و گاه

بیقرار، به راه می افتند!

 

گرد و غبارهایی

بر آمده از چشمها و قلبهایی

که در خاک نشسته اند!

 

نقد:

نکته‌ی دیگری که بسیار ظریف است و اغلب منتقدان را هم می‌فریبد چیستان است و آن این است که متنی کاملاً شاعرانه مثل همین متن (شعر دوم) با روایتی شاعرانه و زیبا تنها خواننده را به این کشف برساند که منظور نویسنده گورستان و زیارت از گورستان است درست است که خواننده به یک کشف می‌رسد اما این کشف با تمام لذت بخشی کشف هنری نیست بلکه لذت حاصل از حل مسأله است و متن بالا این ویژگی را دارد و آنچه می‌گوید این است که: «گورستان عبرت‌آموز است» پیامی که خواننده ماهر پس از کشف چیستان مطرح شده و بردن لذت حل مسأله به آن می‌رسد و اگر خواننده‌ای نتواند چیستان را بگشاید که به همین پیام هم نمی‌رسد و در پایان سر در گم می‌ماند و نکته‌ی دیگر ما این است که طرح یک چیستان هم با تمام شاعرانگی روایت، شعر نمی‌آفریند.

 

عنوان شعر سوم : چشمهای تو هنوز ناشی اند

 

خیس آب

دست و پا می زنند

گاه نزدیک ساحل

و

گاه فرسنگها دورتر !

 

نه

در آب

غرق می شوند!

و نه بر ساحل دلم می نشینند!

 

آه !

باز

چشمهای تو

ناشیانه دل به دریا زده اند

 

نقد:

جالب است که این سه متن شما تشنه‌ی نکات دقیقی بود برای آموزش. متن سوم را بررسی کنیم چرا که به نوعی شعر رسیده است شعر از نوع مجاز مرسلی که البته این نوع قوت چندانی ندارد و دایره تأویل آن وسعت زیادی ندارد اگر شعر به مجاز استعاری برسد شعر کاملی می‌شود که امید هست که به آن برسید چون این سه، سیر رشد شما را ترسیم می‌کند.

متن و روایت آن با تمام شاعرانگی در روایت به این دریافت می‌رسد که: «باز هم اشک تمساح می‌ریزی» و اما چرا این متن به نوعی شعر رسیده است نکته‌ی ظریفی است و آن این است که مخاطب شعر به گونه‌ایست که می‌تواند هر کس باشد و این همان ویژگی مجاز مرسل از نوع علاقه‌ی جزء و کل است و همین ویژگی متن را از یک متن ساده به شعر می‌رساند.

 

  • محمد مستقیمی، راهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی