وسوسه ی پیام رسانی
وسوسهی پیامرسانی
عنوان شعر اول : می خواستیم متمدّن شویم.
می خواستیم متمدّن شویم.
پس خانه هایمان را به جنگل بردیم
و جنگل را به خانه هایمان آوردیم
و آن را در اتاق خواب
در آشپزخانه
و در جعبه ی دستمال کاغذی زندانی کردیم.
می خواستیم متمدّن شویم.
پس باغ ها را
با دیوارهایی از خود خواهی
حرص
و تنهایی محاصره کردیم.
و به سگ بعد از آنکه از خانه اش رانده شد،
گفتیم: ولگرد
آری، می خواستیم متمدّن شویم.
رود را از دریا گرفتیم.
چشمه را از رود
آب را از چشمه
و صدا را از آب!؟
و سیب را از درخت
و درخت را از باغ
و باغ را زمین
و زمین را از جهان
و جهان را از خدا مصادره کردیم.
با این همه
هنوز از خود می پرسیم،
چه کنیم که متمدّن تر بشویم؟!
احمد دَرّودی
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
عنوان شعر اول : می خواستیم متمدّن شویم.
می خواستیم متمدّن شویم.
پس خانه هایمان را به جنگل بردیم
و جنگل را به خانه هایمان آوردیم
و آن را در اتاق خواب
در آشپزخانه
و در جعبه ی دستمال کاغذی زندانی کردیم.
می خواستیم متمدّن شویم.
پس باغ ها را
با دیوارهایی از خود خواهی
حرص
و تنهایی محاصره کردیم.
و به سگ بعد از آنکه از خانه اش رانده شد،
گفتیم: ولگرد
آری، می خواستیم متمدّن شویم.
رود را از دریا گرفتیم.
چشمه را از رود
آب را از چشمه
و صدا را از آب!؟
و سیب را از درخت
و درخت را از باغ
و باغ را زمین
و زمین را از جهان
و جهان را از خدا مصادره کردیم.
با این همه
هنوز از خود می پرسیم،
چه کنیم که متمدّن تر بشویم؟!
نقد:
شاعر در لحظات سرودن در ذهن و مخیلهی خود با دو فضا روبرو است این دو فضا را بخوبی باید بشناسیم و در تفکیک آن دو باید بکوشیم. ابتدا فضای واقعی بیرون و درون خویش است که عناصر این فضا او را برمیانگیزند و احساسهای متفاوتی در او ایجاد میکنند اگر شخصی هنرمند نباشد و به عبارت دیگر شاعر نباشد یا این که شاعر باشد ولی شعر را درست نشناسد در همین فضای احساس به سخن درمیآید و اگر زبان محکم و فرهیختهای هم داشته باشد بخوبی و آمیخته به انواع آرایهها و صناعات ادبی احساس خود را به تصویر میکشد و متنی میآفریند زیبا و پر احساس که صد البته شعر نیست. متنی ادبی است که شعارگونه احساس خود را فریاد کرده است و اما شاعر و هنرمند احساس برانگیختهی خود را به فضایی دیگر میبرد که آن را فضای خیال مینامیم و با انتخاب عناصری از فضای خیال که مشابهت با فضای احساس برانگیختهی او دارند به تصویر و روایت آن فضای مشابه مینشیند و دنیایی میآفریند که در علاوه بر بیان همان احساس به گونهایست که با انتقال روایت آن به خواننده در خواننده هم تصوری ایجاد میشود که به تأویل مینشیند و در همان فضای خیال شاعر بازسرایی میکند و به احساسی که دوست دارد میرسد. عملکرد ذهن خواننده بر عکس شاعر رفتار میکند شاعر از فضای احساس به تصویر میرسد و خواننده از فضای تصویر به احساس که البته ممکن است با احساس شاعر همخوانی داشته باشد ولی همیشه چنین نیست حتی ممکن است احساس خواننده با احساس شاعر مغایر هم باشد.
شما در این شعر درست عمل کردهاید اما یک آفت که گریبانگیر خیلی از شاعران گذشته و معاصر است دست از سر شما هم بر نداشته و شما را هم مبتلا کرده است و آن انگیزهی پیامرسانی است. شما در هنگام سرودن به این وسوسه افتادهاید که نکند خواننده به احساس من نرسد در حالی که اگر خواننده به کمک شما به احساس شما برسد شما دیگر شعر نسرودهاید بلکه شعار دادهاید و همین وسوسه باعث شده است کلید واژهای را چند بار در متن خود تکرار کنید و این کلید عبارت: «میخواستیم متمدّن شویم» است که حتی بر پیشانی شعر شما هم نباید باشد حال من کلید واژهها از از متن شما حذف میکنم ببینید شعر چه گسترهی تأویلی پیدا میکند. از این پس مواظب این آفت باشید!!!!
خانه هایمان را به جنگل بردیم
و جنگل را به خانه هایمان آوردیم
و آن را در اتاق خواب
در آشپزخانه
و در جعبهی دستمال کاغذی زندانی کردیم.
باغ ها را
با دیوارهایی از خود خواهی
حرص
و تنهایی محاصره کردیم.
و به سگ بعد از آنکه از خانه اش رانده شد،
گفتیم: ولگرد
رود را از دریا گرفتیم.
چشمه را از رود
آب را از چشمه
و صدا را از آب!؟
و سیب را از درخت
و درخت را از باغ
و باغ را زمین
و زمین را از جهان
و جهان را از خدا مصادره کردیم.
البته توجه داشته باشید که این متن با حذفیات من نیاز به ویرایش دارد که به عهدهی خودتان میگذارم.
- ۰۱/۰۶/۱۲