اثر هنری بی نقص
اثر هنری بینقص
عنوان شعر اول : نوزاد
«قلب» ناآرام بود
همنشین لحظه هاى بیقرار
همنوا با ضربه های بی شکیب
دست و پا میزد درون خون خود
[قلب رویانی درون بطن داشت
آرزویش زایش فرزند بود
وان همه جوش و خروش
بهر بیرون راندن جسم جنینی پاک بود]
درد او شدت گرفت
ناله هایش سخت شد
ضربه هایش تند شد
پیکرش پیچش گرفت
گوئیا میخواست چون آتش فشان
داغ دل بیرون دهد
زیر بار زجرآلود تقلای درون
عاقبت با دست خود
تکه ای از خویش کند و نام آن بگذاشت «عشق»
..............
قلب «مادر» گشته بود
سید مهدی منتظری
-
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
عنوان شعر اول : نوزاد
«قلب» ناآرام بود
همنشین لحظه هاى بیقرار
همنوا با ضربه های بی شکیب
دست و پا میزد درون خون خود
[قلب رویانی درون بطن داشت
آرزویش زایش فرزند بود
وان همه جوش و خروش
بهر بیرون راندن جسم جنینی پاک بود]
درد او شدت گرفت
ناله هایش سخت شد
ضربه هایش تند شد
پیکرش پیچش گرفت
گوئیا میخواست چون آتش فشان
داغ دل بیرون دهد
زیر بار زجرآلود تقلای درون
عاقبت با دست خود
تکه ای از خویش کند و نام آن بگذاشت «عشق»
..............
قلب «مادر» گشته بود
٢) بخش درون کروشه میتواند حذف شود. آیا اینگونه بهتر نیست؟
٣) آیا واژه ى "رویان"، به معناى جنین اولیه، به قدر کافى گویاست و خواننده معناى آن را درک میکند یا بهتر است با واژه اى دیگر عوض شود؟
نقد:
با حذف آنچه خود پیشنهاد کردهاید موافقم و اما بقیهی شعر که تصویر یک زایمان است که خیلی هم زیبا روایت نشده و در نهایت اگر خوب هم روایت میشد چه چیزی در بر داشت یک شعار صرف که: «عشق فرزند قلب است» خوب اگر منظور از سرودن و ایجاد یک اثر هنری چنین چیزی است چرا آن را در لفافه بپیچیم چرا به صراحت بیان نمیکنیم بارها در نقدها اشاره کردهام شعر با روایت شاعرانه فرق دارد یک شعر میتواند روایتی شاعرانه هم نداشته باشد به آثار نیما توجه کنید روایتها شاعرانه نیستند و حتی زبان روانی هم ندارند اما شعر نیما در اوج است و هیچ کدام از آثار نیما شعاری از این دست هم ندارند درست است که زایمان قلب را شاعرانه روایت کردهاید اما در نهایت یک پیام روشن و واضح دارید که تمام خوانندگان شما به همان پیام روشن می رسند خوب اگر قرار به پیامرسانی است یک بیان واضح و روشن انتخاب کنید و مقاله بنویسید توجه داشته باشید این متن شما در مورد تولد عشق است گاهی دوستان یک فضای احساس شخصی خویش را روایت میکنند که بیش از اندازه هم احساسی است اما تنها یک گزارش صرف حالت شاعر است و هیچ خلق هنری در آن نیست شما میخواهید بگویید عشق زادهی قلب است چیزی که اغلب میدانند و به درست و غلط آن هم کاری ندارند و شما هم هر گونه این ادعا را روایت کنید در نهایت با دلایل علمی هم آن را ثابت کنید به یک کشف علمی رسیدهاید و حتی اگر با دلایل عقلی هم ثابت کنید به یک کشف فلسفی نایل آمدهاید اینها هیچ کدام کشف هنری نیستند زیرا کشف هنری کشف نیست یک آفرینش است شما فضایی خیالی و مجازی میآفرینید که خواننده آن را میبیند و مثل دیگر پدیدههای خلقت با آن روبرو میشود و به هیچ پیامی هم نمیرسد تنها با تأویل و بازسرایی اثر شما به یک احساس دست مییابد که ممکن است با احساس ابتدایی شما هم مغایرت داشته باشد درست مثل برداشت انسانها از پدیدههای خلقت است که هرکس درخور توان خویش از آن برمیدارد.
از این به بعد هر وقت اثری خلق کردید آن را از روایت شاعرانه به یک روایت ساده تبدیل کنید و ببینید چه میماند اگر آنچه باقی ماند باز یک تصویر هنری قابل تأویل بود آن وقت مطمئن باشید که آفرینش شما بینقص است. شعر داروگ نیما گزارش ساده آن این است: یک کشاورز دچار خشکسالی شده در مزرعه نیمه خشکیده خود از داروگ میپرسد کی باران میبارد همین! چیز دیگری نیست حال ببینید این تصویر ساده برای هر خوانندهای تأویلی دارد به طوری که در لحظه تأویل تمام واژگان روایت نیما استعاره میشوند نه استعارهی قطعی زیرا خواننده دیگری به تأویلی دیگر میرسد و استعارههای او با استعارههای من فرق خواهند داشت این است یک اثر هنری بینقص.
- ۰۱/۰۶/۱۶