موسیقی شعر سپید
موسیقی شعر سپید
نکتهی دیگر موسیقی شعر سپید است که دیده شده بعضی از بزرگان هم مدّعی نوعی موسیقی در آن هستند.
آنان که در شعر سپید به دنبال موسیقی میگردند، متاسّفانه هنوز نتوانستهاند این مباحث را جدا کنند. شعر سپید اگر نیاز به موسیقی داشت آن را رها نمیکرد. توجّه داشته باشیم این که میگوییم اگر نیاز به موسیقی داشت، بحث موسیقی شناخته شدهی موجود است که قرون متمادی با شعر ما همراه بوده است، نیاز به این موسیقی ندارد. این موسیقی کدام است؟ این موسیقی حاصل جهانبینی نظم است این جهانبینی که از تکرار به پدیدهی نظم رسیده است در موسیقی هم بالعکس عمل میکند، از نظم به تکرار میرسد. این است که نتها و ملودیها تکرار میشوند و میبینیم که گاهی یک شعر بلند، حاصل تکرار یک چهارم از یک مصراع است، مثلاً چهار بار «مفاعیلن» در هر مصراع، یک نظم کوچک در سرتاسر شعر تکرار میشود و این موسیقی را به وجود میآورد.
شعر سپید حاصل دورهایست که جهانبینی نظم بر بینشها حاکم نیست. کشفیّات علم این بینش را به وجود میآورد که نظمی بر هستی حاکم نیست یا لااقل نمیتوان چنین نتیجه گرفت زیرا تا یک سیکل تکرار نشود نمیتوان حکم نظم بر آن صادر کرد و چون حرکت هستی تکرار نمیشود یا اگر تکرار هم بشود سیکل آن آنقدر طولانیست که معلوم نیست بشر بتواند آن را درک کند، پس نظم وجود ندارد و در نیجه موسیقی حاصل از آن بینش نیز برای انسان امروز که بینشی دیگرگون دارد تکراری و تهوّعآور است و در نیجه از این تکرار میگریزد. شعر سپید هم با همین انگیزه از موسیقی تکراری حاصل از جهانبینی نظم گریخته است، حال اگر نیاز هست که با موسیقی همراه شود موسیقی دیگری میطلبد، یعنی یک موسیقی که مثل خودش دستخوش این تحوّل بشود که خواهد شد یعنی از تکرار بگریزد. نیازی نیست نتها با نظم در کنار هم بنشینند و ملودیها به تکرار برسند آن وقت میبینیم که اگر موسیقی با شعر سپید همراه شود میتوان آن را در آواز با موسیقی جدید خواند و آن خلائیرا که بعضی احساس میکردند و شاید از همین جا سرچشمه گرفته که این چه شعریست که نمیشود آن را به آواز خواند؟ پر شود، چرا میشود و خوب هم میشود. موسیقی ما اوّل یک نیما میخواهد و بعد هم یک شاملو تا به شعر ما برسد. به هر حال شعر سپید اگر این موسیقی را میخواست رها نمیکرد.
- ۰۱/۰۵/۱۳