لذت بازی
لذت بازی
به خودم زنگ میزنم
اشغال است
همین که بدانم زندهام
کافیست
هاله زارع
نقد
زیبایی این شعر در غافلگیری آن است و این غافلگیری نتیجهی یک تجاهل است وقتی داری زنگ میزنی پس زندهای نتیجهای که از مصراع اوّل هم به دست میآید و نیاز نیست به اشغال بودن تلفن برسد شاعر از آرایهی تجاهلالعارف یاری جسته و این غافلگیری را آفریده است حال ببینیم متنی که بر مبنای یک آرایهی ادبی پرداخته شده؛ شعر است یا خیر. فضای تصویری اگر به مبنای یک استعاره شکل گرفته بود بنا بر آفرینش قضای مجازی که آفرینش انسان است شعر بود و ماهیت اصلی خویش را داشت مجازهای کنایی و مرسل را هم در این محدوده پذیرفتیم حال ببینیم آرایههای دیگر هم اگر فضایی با ساختار خود خلق کنند میتوانند مجازی باشند یا خیر اگر چنین بود پذیرفتنی است. لذت کلام شما در این متن در همین آرایهی تجاهلالعارف است اما فضای شکل گرفته در ابتدای شعر که به خود زنگ زدن است که امری عیر عادی است و میتواند مبنای یک فضای مجازی باشد اساس فضاست و آرایه تجاهلالعارف در جزییات روایت است نه در اساس فضای روایت و هنگامی که آرایهای در جزییات روایت باشد با حذف آن ممکن است به شاعرانگی روایت لطمه بزند ولی اساس آن را به هم نمیزند. با یک مثال موضوع را روشنتر کنم:
شعر «داروگ» نیما که یک فضای استعاری بسیار محکم است در جزییات روایت تشبیهی دارد: «چون دل یاران که در هجران یاران» که اگر این تشبیه را از روایت حذف کنیم لطمهای به اساس فضای استعاری وارد نمیشود. اما در متن بالا اگر تجاهلالعارف را از عبارات حذف کنیم دیگر چیزی باقی نمیماند و نتیجه میگیریم که فضای تصویر شده مجازی نیست و متن بالا نمی تواند شعر باشد پس چیست؟ یک نوع بازی با مفهوم کلمات که البته نمیتوان آن را «کاریکلماتور» نامید چون با واژه بازی نشده بلکه با مفاهیم بازی شده است و لذت حاصل از آن لذت هنری نیست و تنها لذت یک بازی است.
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
- ۰۱/۰۵/۲۳