هنجارشکنی
انگار آرزو به دل دارد
همین که دست میزنم در گودال آب
کوه میرقصد
هاله زارع
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
نقد
ابتدا یک ایراد نحوی را برطرف کنیم:
حرف اضافه مخصوص فعل «دست میزنم» حرف «به» است که شما این در کلام آن را به «در» تبدیل کردهاید این کاربردها را به حساب هنجارشکنی نگذارید اگر ساختار زبان به هم بریزد زسالت آن که ایجاد ارتباط است خدشهدار میشود. فریب کسانی را که ضعف زبان نوشتار خود را با اصطلاحات «هنجار شکنی» و «عادتزدایی» و «نوآوری» و... تعبیر میکنند نخورید این اصطلاحات در به هم ریختن صرف و نحو زبان نیست اگر هنجاری قرار است شکسته شود یا عادتی زدوه گردد یا نوی آورده شود در ساختار صرف و نحو زبان باید باشد اگر زبان فارسی را خوب بشناسید میبینید برای هر سه اصطلاح مجالهایی گسترده وجود دارد.
و ابهامی که در نحو زبان شما در این شعر وجود دارد:
توجه کنید من در نقد خود هر جا میگویم: «متن» در شعر بودن متن تردید دارم و هر جا میگویم «شعر» آن را شعر میدانم گرچه ممکن است ضعفهایی هم داشته باشد. این متن شعر است ولی نقصهایی دارد یکی همان مشکل نحوی بود که اشاره شد و دیگری ابهامی که در اثر حذف به وجود آمده است توجه کنید «نهاد» جمله نخست حذف شده است و این حذف که ظاهراّ به قرینهی لفظی صورت گرفته دو قرینه دارد که مخاطب نمیتواند تشخیص دهد واژهی محذوف یا «گودال» است یا «کوه». کدام آرزو به دل دارند اگر «گودال» است که به آن دست میزنید رقص کوه بیجاست و اگر «کوه» است چه رابطهای بین دست زدن به گودال و رقص کوه میتواند باشد گرچه در تصویر عامل رقص کوه دست زدن به گودال است امّا آرزو به دل بودن بلاتکلیف میماند این ابهام که از شعرتان برطرف شود مشکل حل است و فضای مجاز استعاری به قدرت میرسد و شعر خوبی می شود.