آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

ابهام در روایت

شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۰۳ ق.ظ

ابهام در روایت

 

عنوان شعر اول : یک کف دست از زاینده رود

.....

آی آزادی

آی زندگی

غرق شدن در زاینده رودت

بی ربط ترین حسرتی بود

که با خود می برم

از آغوش اصفهانت

 

وفریاد میزنم

با لهجه شیرین آغوشت

آی عشق

که از سر چشمه ات

در اسارت قد کشیدی

در استخوانهای بدون پیراهن

........

 

عنوان شعر دوم : پرنده

 

.....

پُرم

از خاطر پرنده ای

که هرگز نخواند

ونمی شنوم

شستن بال هایش را

که می تکاند تاب دنیایم را

 

پرنده ای که

روز وشبم را

چو دانه به دندان گرفت

وصبحی چو دست نوشته شاعری پرید

در باد ملایمی که نمی وزید!

وحالا قفسی خالیم

آویزان از شاخه تنهایی

و تاب می خورم

ته مانده روز را ...

 

عنوان شعر سوم : زندگی

....

وکارخانه

میگردد خواب وبیداریش را

بی حوصله

در صدای خنده وخسته ی

کارگرانی که خاطره اند

در.....

 

وکارگر

درد دندانش را

موهبتی می داند از خدا

که مرهم شرمش می شود

کنار سفره ,

و ریاضی میخوانند

کودکانش در شمارش لقمه هم را

 

م سحر

 

نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)

 

عنوان شعر اول : یک کف دست از زاینده رود

.....

آی آزادی

آی زندگی

غرق شدن در زاینده رودت

بی ربط ترین حسرتی بود

که با خود می برم

از آغوش اصفهانت

 

وفریاد میزنم

با لهجه شیرین آغوشت

آی عشق

که از سر چشمه ات

در اسارت قد کشیدی

در استخوانهای بدون پیراهن

........

نقد:

اگر در متن دقت کنید خواهید دید که خشکیدن زاینده‌رود به گونه‌ای شاعرانه روایت شده که البته همین روایت هم اشکالاتی دارد که شعی می‌کنم در آموزش روایت اشاره کنم اما نکته مهم این است که اگر روایت هم ایرادی نداشت مخاطب به این پیام می‌رسید که: زاینده رود خشکیده است و لا غیر. هیچ کوششی مشاهده نمی‌شود که زاینده رود به استعاره برود تا خواننده هر چه را می‌خواهد بر آن جایگزین کند اگر این اتفاق افتاده بود متن به شعر تبدیل می‌شد البته ظاهراً کوشش‌هایی دیده می‌شود که مؤفق نیست مثلاً نویسنده کوشیده با خطاب به «آزادی، زندگی و عشق» به این مهم برسد که نه تنها توفیقی حاصل نشده بلکه همین شگرد، روایت شاعرانه او را از خشکیدن زاینده رود به ابهام کشانده است و این همان اشکالی است که گفتم به آن اشاره می‌کنم. ضمیر «ت» در مصراع سوم «زاینده‌رودت» به زندگی و آزادی برمی‌گردد که ضعف تألیف هم ایجاد کرده است زیرا مخاطبان متن دو تا هستند و ضمیر «ت» مناسب برای چمع نیست احتمالاً نویسنده فراموش کرده که دو خطاب در ابتدای شعر دارد و در قسمت دوم هم همین رفتار را برای مخاطب «عشق» دارد مگر این که خواننده بی هیچ قرینه‌ای این سه واژه: آزادی، زندگی و عشق را استعاره از زاینده رود بگیرد که اگر چنین کند بازسرایی کرده و عناصری را که در متن نیست در خیال خود به متن افزوده است. دوباره یادآور می‌شوم که اگر این ایرادها بر روایت وارد نبود هم متن تنها متنی شاعرانه بود با یک پیام روشن برای همه‌ی مخاطبان: زاینده رود خشکید و چنین پیامی بهتر است در یک مقاله یا یک بیانیه اعلام شود. اگر نویسنده، زاینده رود را به استعاره برده بود شعر سروده بود.

 

عنوان شعر دوم : پرنده

 

.....

پُرم

از خاطر پرنده ای

که هرگز نخواند

ونمی شنوم

شستن بال هایش را

که می تکاند تاب دنیایم را

 

پرنده ای که

روز وشبم را

چو دانه به دندان گرفت

وصبحی چو دست نوشته شاعری پرید

در باد ملایمی که نمی وزید!

وحالا قفسی خالیم

آویزان از شاخه تنهایی

و تاب می خورم

ته مانده روز را ...

 

نقد:

این متن می‌توانست شعر باشد اگر ابهام در روایت نبود. پرنده‌ای که تصویر می‌شود و فضایی که کوشیده شده روایت شود استعاری به نظر می‌رسد یعنی متن ماهیت شعری دارد اما روایت مبهم است. ابهام‌ها را اشاره می‌کنم:

پرنده‌ای که خاطرش خوانده نمی‌شود و شستن بال‌هایش شنیده نمی‌شود تازه بال‌هایی که تاب دنیای مرا می‌تکاند. هیچ تصویر و تصوری از این عبارات به خواننده منتقل نمی‌شود توجه داشته باشید وقتی یک منتقد با روایت ارتباط برقرار نکند خوانندگان عادی قطعاً برقرار نمی‌کنند چرا این گونه مبهم سخن می‌گوییم من بارها در نقدهایم فریاد زده‌ام که روایت در رساندن پیام اولیه یعنی انتقال تصویر شاعر باید شفاف و گویا باشد و ابهام در روایت آفتی است که متأسفانه دامن‌گیر خیلی از شاعران شده و در این باور ریشه دارد که: «ابهام در شعر به معنای ژرفای شعر است. و این درست نیست اگر پیچیدگی در نگاه شاعر به پدیده‌های هستی باشد ژرفا در شعر ایجاد می‌شود نه گنگی زبان شاعر. این ابهام‌ها را از این شعر بزدایید ماهیت آن ایرادی ندارد و این که توانسته‌اید به ماهیت هنری شعر برسید توفیقی بزرگ است آفت ابهام را بر طرف کنید.

 

عنوان شعر سوم : زندگی

....

وکارخانه

میگردد خواب وبیداریش را

بی حوصله

در صدای خنده وخسته ی

کارگرانی که خاطره اند

در.....

 

وکارگر

درد دندانش را

موهبتی می داند از خدا

که مرهم شرمش می شود

کنار سفره ,

و ریاضی میخوانند

کودکانش در شمارش لقمه هم را

.....

نقد:

این متن هم مثل اولی متنی است شاعرانه که یک پیام روشن و شفاف و شعارگونه را به خواننده منتقل می‌کند:

کارخانه‌ها تعطیل شده‌اند و کارگران بی‌کار. اتفاقاً مضمون متبادر شده به ذهن شاعر توان استعاری شدن داشته ولی نتوانسته آن را ایجاد کند همان فضای احساس خود را که آزردگی از معضل بی‌کاری در جامعه است در یک تصویر جزء یعنی تعطیلی کارخانه، شاعرانه بیان داشته است. اگر فضای احساس خود را مشبه قرار می‌داد و فضایی مشابه آن پیدا می‌کرد تا مشبه‌به باشد آن وقت فضای دوم را به تصویر می‌کشید فضایی تصویر می‌شد که توان آن را داشت بنا بر میل و خواست خواننده تأویل شود و به تفسیر برسد. این متن اکنون با این ویژگی‌ها چنین توانی ندارد پس شعر نیست و تنها یک متن شاعرانه است.

 

  • محمد مستقیمی، راهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی