آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

آیینه پردازان (ayinepardazan)

شناخت ماهیت و ساختار شعر

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

شعری که آرام آرام میمیرد

جمعه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۳۲ ق.ظ

شعری که آرام آرام می‌میرد

 

عنوان شعر اول : شبی که تاریکتر می شود

هر چه می گذرد

تاریکتر می شود...

در شبی سرد که مرزی ست بی عبور

میان من و فرداها

بارها و بارها

تو را به یاد می آورم

شاید

بار دیگر

درهای بسته ی دنیا را

به رویم باز کنی !...

 

دور از تو

در سکوت و تنهایی

با تمام ترسها یکی شده ام

تاریکی

مرا در آغوش کشیده است

و من

سرد و سنگین؛

سردتر از زمستان

سنگین تر از خواب ...

احساس می کنم

دلم در حال پوسیدن است...

 

من

در گذشته ام!

روزهاست

که در گذشته جامانده ام

بی هیچ قول و قراری برای فردا...

 

ببخش عزیزم!

مهلتی برای خداحافظی نبود

این بار

مرگ سراسیمه تر از قبل آمده بود

و من ، تو را

و تمام داشته هایم را

در آن سوی این آسمان سنگی

جا گذاشتم

به گمانم ، برای همیشه ...

 

فاطمه دلخواه

 

نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)

عنوان مجموعه اشعار : شبی که تاریک تر می شود

 

عنوان شعر اول : شبی که تاریکتر می شود

هر چه می گذرد

تاریکتر می شود...

در شبی سرد که مرزی ست بی عبور

میان من و فرداها

بارها و بارها

تو را به یاد می آورم

شاید

بار دیگر

درهای بسته ی دنیا را

به رویم باز کنی !...

 

دور از تو

در سکوت و تنهایی

با تمام ترسها یکی شده ام

تاریکی

مرا در آغوش کشیده است

و من

سرد و سنگین؛

سردتر از زمستان

سنگین تر از خواب ...

احساس می کنم

دلم در حال پوسیدن است...

 

من

در گذشته ام!

روزهاست

که در گذشته جامانده ام

بی هیچ قول و قراری برای فردا...

 

ببخش عزیزم!

مهلتی برای خداحافظی نبود

این بار

مرگ سراسیمه تر از قبل آمده بود

و من ، تو را

و تمام داشته هایم را

در آن سوی این آسمان سنگی

جا گذاشتم

به گمانم ، برای همیشه ...

 

نقد:

یکی از آفت‌های شعر امروز ما نگرانی شاعر است از این که نکند خواننده به فضای احساس من نرسد و همین نگرانی او را بر آن می‌دارد تا دست کم کلیدواژه‌هایی به متن بیاورد تا خواننده را هدایت کند و این همان آفتی است که اشاره شد قرار نیست خواننده به احساس شاعر برسد خواننده باید خویش را در شعر شما بیابد نه شما را.

این شعر نمونه‌ی خوبی است از آسیبی که این آفت نگرانی بر شعر وارد کرده است شعر در ابتدا در فضایی استعاری روایت می‌شود به گونه‌ای که مخاطب را با خود همراه می‌کند و آن نگرانی کم‌کمک کار دست شاعر می‌دهد و شاعر را آرام آرام به فضای احساس خود می‌کشاند البته این کشاندن از نوع وارد کردن یک یا چند کلیدواژه نیست بلکه عبور از فضای ترسیمی که عام است به فضایی که آرام آرام شعر را شخصی می‌کند تا حدی که در پایان به شعر دو نسخه‌ای بدل می‌شود.

پارگراف پایانی شعر که با «ببخش عزیزم» آغاز می‌شود زاید است و همان دغدغه اشاره شده است که شاعر را بر آن داشته تا این پارگراف را بر شعر بیفزاید و شعر را به نابودی بکشاند. شعر با این پارگراف به نامه‌ای عاشقانه بدل شده است که دیگر با من خواننده ارتباطش قطع می‌شود مگر این که من هم خاطره‌ای دقیقاً مشابه خاطره‌ی شاعر داشته باشم که در این صورت هم تأویل پذیری نیست که مرا جذب می‌کند بلکه فقط روایت یک درد مشترک است. بکوشیم در لحظات سرایش مواظب این دغدغه و این نگرانی آفت‌زا باشیم و توجه داشته باشیم شعر روایت احساس شاعرانه نیست بلکه خلق دنیایی است که من خواننده هم در آن جایی داشته باشم.

 

  • محمد مستقیمی، راهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی