همنشینی ردیف و قافیه
عنوان شعر اول : نامه
شب های انتظار من و ماه نامه ات
صبحی سپید می رسد از راه نامه ات
خاموش در برابر هم گرم صحبت اند
آیینه ی نگاه من و آه نامه ات
سنگین و سرد،صخره ای از کوه؛بغض من
بی تاب و سست،صفحه ای از کاه؛نامه ات
از عشق؛این سه حرف طلایی سخن نگفت
در آن دوخط سربی کوتاه، نامه ات
درخود شکست دختر اسطوره های تو
همچون کتابخانه ی بی شاهنامه ات
آشفته شد «صبا» و دل از بوی تو برید
تبعید شد به غربت یک چاه، نامه ات
مرجان بیگی فر(صبا)
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
عنوان مجموعه اشعار : نامه
عنوان شعر اول : نامه
شبهای انتظار من و ماه نامهات
صبحی سپید میرسد از راه نامهات
خاموش در برابر هم گرم صحبتند
آیینهی نگاه من و آه نامهات
سنگین و سرد،صخرهای از کوه؛بغض من
بی تاب و سست،صفحهای از کاه؛نامهات
از عشق؛این سه حرف طلایی سخن نگفت
در آن دوخط سربی کوتاه، نامهات
درخود شکست دختر اسطورههای تو
همچون کتابخانهی بی شاهنامهات
آشفته شد «صبا» و دل از بوی تو برید
تبعید شد به غربت یک چاه، نامهات
نقد:
آنچه که در اولین خوانش جلب توجه میکند بلاتکلیفی قافیه است که نمیداند با ردیف چگونه نسبتی دارد گاهی باید ترکیب شود با ردیف: «ماهنامهات». گاهی باید مضاف ردیف باشد: «آهِ نامهات» و گاهی هم با ردیف قطع رابطه کند. نمیدانم این رفتارها آگاهانه است یا باید به حساب ضعف شما در زبان بگذاریم من که نمیتوانم منطق آگاهانه بودن آنها را پیدا کنم و به جرأت میتوانم بگویم که آگاهانه نیست و ضعف است بگذریم:
در مصراع مطلع دو گونه میتوان برخورد کرد اول این که ماهنامه را ترکیب بگیریم که مشکلزاست چرا که ماهنامه معنایی دارد و مصداقی که با متن سازگار نیست. دوم این که بگوییم شب و من و ماه و نامهات معطوفهایی هستند که محفلی ساختهاند با این فرض حذف «واو» عطف بین «ماه» و «نامهات» جایز نیست و این فرض را هم باطل میکند. در مصراع دوم این بیت صفت سپید برای صبح یا حشو است یا این که منطق حضورش در عبارت نیست:
شبهای انتظار من و ماه نامهات
صبحی سپید میرسد از راه نامهات
در بیت دوم اگر «آه» برای «نامهات» مضاف باشد با قالب شعری مغایرت دارد چرا که کسرهی اضافه در دیگر ابیات نیست پس نمیتواند «آه» از آن نامه باشد و اگر نباشد این «آه» از کجا آمده است اگر از صاحب آیینهی نگاه است که دیگر خود آیینه آه دارد و کدورت از خودش است تنها منطق حضور آه این است که آمده است تا تناسبی با آیینه داشته باشد و حشو است:
خاموش در برابر هم گرم صحبتند
آیینهی نگاه من و آه نامهات
در بیت سوم ترصیع درخور توجه است اما متأسفانه تصنعی مینماید چرا که ترکیبات «صخرهای از کوه» و صفحهای از کاه» به نظر میرسد «کوه» و «کاه» آمدهاند که تنها مراعاتالنظیر باشند چرا که در ترکیب اول متمم «از کوه» حشو است و در ترکیب دوم اگر با تسامح بپذیریم مفهوم کاغذ کاهی را متبادر میکند و تضادهای قرینههای ترصیع هم که «سنگین و سرد و بیتاب و سست» یک زوج و «صفحه و صخره» زوج دیگر و «کوه و کاه» زوج سومند و در پایان میمانند «بغض و نامه که تضادشان چندان مشخص نیست:
سنگین و سرد،صخرهای از کوه؛بغض من
بی تاب و سست،صفحهای از کاه؛نامهات
در بیت بعد هم طلا و سرب با همان تقابل ظاهر شدهاند گرچه این تقابل بین سه حرف و دو خط اتفاق افتاده و طلایی ظاهراً جنسیت است ولی سربی خاصیت، یا این که نامه را چاپی بگیریم با چاپ قدیم که آن هم اثر حروف سربی است. نه چنین نیست ما تنها میتوانیم سنگینی مضمون نامه را سربی بگیریم که زیبایی آن انکار ناپذیر است اما تقابلش و تناسبش تهمت تصنع در بر دارد اگر چنین نبود بسیار زیبا بود:
از عشق؛این سه حرف طلایی سخن نگفت
در آن دوخط سربی کوتاه، نامهات
در بیت بعد ترکیب «دختر اسطورههای تو» که به جای «دختر اسطورهای تو» نشسته است به نظر میرسد آفتی است که وزن به شاعر تحمیل کرده است و تشبیه ضعیف دختر به شاهنامه با وجه شبه شکستگی قدرتی ندارد:
درخود شکست دختر اسطورههای تو
همچون کتابخانهی بی شاهنامهات
در بیت آخر اگر صبا را تنها تخلص بگیریم و بو را هم از نامه بگیریم «تبعید شد» را میتوانیم «تبعید کرد» به حساب بیاوریم ولی اگر صبا را در ایهام بگیریم یا آن را تنها باد معنا کنیم این تبعید شدن بیارتباط میشود البته در صورت اول هم نابود شدن نامه با در چاه انداختن منطقی ندارد چرا که معمولاً چنین نامهای سوزانده میشود یا دست کم پاره میگردد مگر این که برخورد ما با «چاه» اسطورهای شود و درد دل با چاه و از این حرفها که بازسرایی شعر است و بهتر است به این ورطه نیفتیم:
آشفته شد «صبا» و دل از بوی تو برید
تبعید شد به غربت یک چاه، نامهات