دوبیتی و رباعی دو قالب کمآفت
عنوان شعر اول : تشنه
دل یخ بستهام را آفتابی
لبان تشنهام را مشک آبی
چگونه از تو دل برگیرم ای عشق؟
منی که دوستت دارم حسابی
عنوان شعر دوم : نبینم...
نگاه بی قرارت را نبینم
شبان سرد و تارت را نبینم
نفسهایت بهار زندگانیست
خزان روزگارت را نبینم
عنوان شعر سوم : تحفه
نگاه بی قرارت را نبینم
شبان سرد و تارت را نبینم
نفسهایت بهار زندگانیست
خزان روزگارت را نبینم
هرمز آسوده
نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)
عنوان شعر اول : تشنه
دل یخ بستهام را آفتابی
لبان تشنهام را مشک آبی
چگونه از تو دل برگیرم ای عشق؟
منی که دوستت دارم حسابی
عنوان شعر دوم : نبینم...
نگاه بی قرارت را نبینم
شبان سرد و تارت را نبینم
نفسهایت بهار زندگانیست
خزان روزگارت را نبینم
عنوان شعر سوم : تحفه
نگاه بی قرارت را نبینم
شبان سرد و تارت را نبینم
نفسهایت بهار زندگانیست
خزان روزگارت را نبینم
نقد:
ظاهراً سه دو بیتی فرستادهاید اما دوم و سوم یکی است پس با دو دوبیتی روبرو هستیم پیش از ورود به جزییات باید اشاره کنم که دو قالب دوبیتی و رباعی در شعر کلاسیک از قالبهایی است که آفتهای خاص شعر کلاسیک را کمتر دیده است و دلیلش هم کوتاهی قالب است که مجال قافیهبندی و پرتشدن به فضاهای گونهگون را از شاعر سلب میکند و ناچار شاعر در یک تصویر میماند و دچار پراکندهگویی نمیشود من در فرصتی که بود کارهای پیشین شما را که استادان عزیزم نقد کرده بودند مطالعه کردم تا کلیتی از آثار شما دستگیرم شود و با دقت بیشتر به نقد بنشینم با این مقدمه باید بگویم که این دو اثر را از دو بعد بررسی میکنیم ابتدا از نگاه کلیت شعر و ماهیت آن که باید بگویم هر دو اثر در فضای احساس جریان دارد یعنی کلاً فریاد یک احساس است اولی احساس شاعر نسبت به عشق و دومی هم دعا برای معشوق که همان است که شاعر احساس میکند درست است که فضا عاشقانه است. به این گونه آثار متن شاعرانه اطلاق میشود در حالی که شعر باید در مقابل فضای احساس، فضایی مشابه تصور شود و با این فرض شباهت دو فضا، شاعر به روایت فضای دوم که فضای خیال است بپردازد وقتی ساختاری این گونه شکل بگیرد فضای روایت شده فضایی استعاری میشود و تأویلپذیر است آن وقت هر مخاطبی با آن ارتباط برقرار کرده و خویش را در آن آیینه میبیند ممکن است روایت عاشقانه شما احساس مشترک من خواننده هم باشد ولی همین است که هست و چیز دیگری نمیتواند باشد یک گفتگو با عشق و یک دعا برای معشوق شاید بگویید که خیلی از دوبیتیهای گذشتگان هم چنین است بله درست است همین ایراد بر اثر آنان هم وارد است و قالب دوبیتی بیشتر از همهی قالبها این ایراد را دارد چرا که معمولاً قالبی است که سرودههای محلی با گویشهای مختلف را در برمیگیرد و همین ویژگی باعث شده که بیشتر دوبیتیها بیان احساس صرف و شعاری احساسی باشد که موزون شده است و موزون کردن کلام یک مهارت است نه هنر. البته رباعیها چنین نیست و رباعیات خیام را به جرأت میتوان گفت تماماً شعر است و فضای ترسیمی استعاری است و همین ویژگی است که خیام را با آن حجم کم سرودهها جهانی کرده است. از این بعد که بگذریم باید به زبان اثر شما و روایت شما بپردازیم:
(ی) پایانی در قافیههای دوبیتی اول را باید بررسی کنیم. دو مصراع اول و دوم اگر خطابی باشد که لابد چنین است ایرادی ندارد. دل یخبسته ام را تو آفتابی. اگر با این لحن خوانده شود ایرادی ندارد ولی اگر (ی) در دو قافیهی آفتاب و آب نکره باشد با قافیه سوم ایراد قافیه دارد چرا که در قافیهها (ی) الحاقی معرفه و نکره را با هم نمیبندند. با قافیهی حسابی خیلی نمیتوانم کنار بیایم چرا که تغییر زبان ناگهانی را احساس میکنم و در دوبیتی دیگر که دعا برای معشوق است یک ایراد مفهومی دارد و آن این است که بهتر است در دعا از بدیها سخن نرود در حالی که شما از نگاه بیقرار و شبان سرد و تار و خزان روزگار سخن گفتهاید و درست است که سلبی است ولی حس خوبی ندارد بهتر آن است که خوبیها برای او آرزو شود نه سلب بدیها.
در مجموع توان شما برای سرودن و زبان روانتان امتیازهایی است که نمیتوانم از آنها بگذرم و اشاره نکنم و توصیه میکنم در رباعیات خیام غور کنید تا ماهیتی از شعر که به آن اشاره شد بشناسید و بتوانید از مرحله شعار به شعر برسید.